رد شدن به محتوای اصلی

بررسی چهار بحران در نظریه های روابط بین الملل (Part Two)

فصل 2
در این فصل از مقاله می کوشیم با شرح و ارزیابی چهار دیدگاه درباره بحران و ادعاهای علمی مطرح شده در نظریه روابط بین الملل به فهم بهتری از ساختار آن برسیم.

1. بحران واقع گرایی :
بحران اول را می توان بحران در پارادایم مسلط روابط بین الملل یعنی رئالیسم[1] سیاسی نامید. تصور این بحران با ظهور مکتب "وابستگی متقابل" آغاز گشت. این مکتب در اوایل دهه ی 70 چنین استدلال می کرد که پارادایم دولت – محور رئالیسم دیگر نمی تواند پیچیدگی های روزافزون نظام بین الملل را توضیح دهد و این رو باید پارادایم جدیدی را جایگزین آن نمود. واقع گرایان ضمن اقرار به بعضی انتقادات وارده از سوی پارادایم جدید، سعی نمودند با اخذ برخی مفاهیم و روشها از دیگر بینش ها و پارادایمها، به بازسازی و اصلاح رئالیسم بپردازند.
البته این محققان مفاهیم عمده رئالیستی همچون؛ قدرت، منافع ملی، هرج و مرج (آنارشی) و دولت را به عنوان بازیگر برتر روابط بین الملل حفظ نمودند.

2. بحران اثبات گرایی :
دومین بحران مربوط به مناظره میان – پارادایمی است که در واقع همان بحران اثبات گرایی می باشد. مطابق این برداشت از بحران، رشته روابط بین الملل تحت تاثیر امواج انتقاد از اثبات گرایی که در مباحث معرفت شناسی و علوم اجتماعی گسترش یافته، قرار گرفته است. این بحران باعث باز شدن درهای رشته روابط بین الملل برروی رهیافت ها و مباحث جدید گردیده، در نتیجه امکان پیشرفت در امر پژوهش به وجود آمد.

3. بحران هژمونی :
سومین بحران، بحران هژمونی در نظریه روابط بین الملل است. مفهوم هژمونی تحت تاثیر «گرامشی» و «وبر» به معنای ایجاد و باز تولید یک نظم خاص می باشد. بدین ترتیب، منظوراز بحران هژمونی همان بحران در نظم سرمایه داری جهانی یا بحران در الگوی صنعتی شدن سرمایه داران می باشد. همچنین بحران یاد شده، بحران در گفتمان عمده سرمایه داری درباره صنعتی شدن است، طرفداران این دیدگاه مدعی هستند که هر گفتمان نظری درون یک نظم مسلط (هژمونیک) ظهور می نماید. بنابراین براساس این بینش از بحران، سئوال اساسی در رشته روابط بین الملل مربوط به تأثیری است که بحران نظم هژمونیک موجود برروی پارادایم رئالیسم به عنوان نظریه مسلط روابط بین الملل گذاشته است.

4. بحران مدرنیسم :
بینش چهارم، بحران در رشته روابط بین الملل را به عنوان جلوه ای از بحران عمومی مدرنیسم تصور می نماید. مسئله عمده در اینجا مربوط به بحران در فهم مدرنیسم از پدیده های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و ظهور پسامدرنیسم می باشد. پسامدرنیسم قصد دارد راههای جدید اجتماعی، علمی و فلسفی برای درک بهتر از تحولات جدید روابط بین الملل ارائه نماید. طرفداران این بینش وظیفه خود را شالوده شکنی (نظریه انتقادی) نظریه های مسلط روابط بین الملل از طریق ارتباط دادن آنها با مدرنیسم می دانند. هدف عمده طرفداران این بینش، ایجاد یک فهم پسامدرنیستی از روابط بین الملل است.
1. در فلسفه سیاسی رئالیست ها امور و روابط بین المللی را بر حسب منافع ملی و قدرت مورد توجه قرار می دهند و اعتقاد دارند که عمل سیاسی باید براساس شناخت واقع بینانه از شرایط بین المللی باشد.
تهیه و تدوین : حسین ابراهیم نیا دانشجوی علوم سیاسی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

امپریالیسم از دیدگاه مورگنتا

امپریالیسم از دیدگاه هانس جی مورگنتا کلیات تحقیق طرح مسئله : در این تحقیق برآن هستم که به چگونگی و چیستی واژه امپریالیسم از دیدگاه هانس جی مورگنتا بپردازیم و از این دیدگاه به تعریف این واژه و سوالات اصلی و نیز فرضیه این نوشته پاسخ دهیم. بر این اساس با مد نظر قرار دادن روش مطالعه کتابهای مختلف در این زمینه و مراجعه به مقالات و رویکردی نقلی به توصیف و نقد این واژه و روشن ساختن ماهیت آن بپردازیم و از یک سو با به تصویر کشیدن امپریالیسم، انگیزه ها و اهداف آن و اینکه چگونه یک سیاست امپریالیستی را شناسایی کنیم به عبارت دیگر در این تحقیق به دنبال این هستیم و سعی کردیم که واژه امپریالیسم را برای خوانندگان به طور علمی شرح و توضیح دهیم بدین منظور یک سوال اصلی طرح کردیم و در پاسخ به سؤال اصلی پژوهش فرضیه ذیل را طرح کردیم. سؤال اصلی : البته قبل از اینکه سؤال اصلی را مطرح کنیم که واقعاً امپریالیسم و سیاست امپریالیستی چگونه است و به چه نحوی قابل شناسایی است ؟ بهتر است نخست ببنیم که امپریالیست چه نیست ! آیا امپریالیسم به قدرت و ایدئولوژی نیاز دارد و از اینکه از وضع موجود ناراضی است دست به اقدامات امپر...

قاهره- آنکارا؛ از دوستی تا دشمنی/ ترکیه در اوج بحران تنها ماند

حسین ابراهیم‌نیا    هنگامی که تحولات، جهان عرب را درنوردید کسی تصور نمی‌کرد عمق تحولات سبب شتاب همگرایی -واگرایی‌ در منطقه شود به گونه ای که یک روز در یک محور و روز دیگر در تضاد و مقابل آن محور قرار گیرند؛ این مصداق دقیق روابط ترکیه و مصر است از روزی که دستی واحد بودند تا به امروز که دستی قطع‌شده به حساب می آیند. چینش منطقه‌ای با گذشت سه سال از تحولات عربی دائماً سیال و در حال تغییر بوده است؛ در همین زمان کوتاه اخیر خصوصاً پس از رفع سایه حمله نظامی به سوریه کشورهای متحد علیه سوریه دچار واگرایی شده‌اند که نمونه آن اخراج سفرای ترکیه و مصر از کشور یکدیگر هست.  ترکیه و شخص آقای اردوغان که به عقیده صاحب‌نظران در رفتارهای تبلیغاتی گوی سبقت را حتی از رهبران جهان عرب ربوده، در اولین سفر خود به مصر، به زبان عربی خطاب به استقبال‌کنندگان گفت: "سلام بر مصر، سلام بر جوانان مصر"» و اعلام کرد که «"مصر و ترکیه دستی واحد در منطقه هستند". به نظر میرسد اردوغان با اقدامات تبلیغاتی‌اش رویا و سودای رهبری خاورمیانه را داشت؛ رویایی که پروژه آن از اجلاس داووس آغاز شد. عدالت ...

جرمی شی یر مر

جرمی شی یر مر تحصیلات خود را در مدرسه اقتصادی لندن انجام داد. دکترای او درباره اندیشه سیاسی فریدریش فون‌هایک بود که موفق به دریافت جایزه از انجمن مطالعات سیاسی بریتانیا گردید. وی ۸ سال نیز به سمت استادیاری زیر نظر پروفسور کارل پوپر در گروه فلسفه کار می‌کرد. سپس به تدریس فلسفه در دانشگاه ادینبورگ و نظریه سیاسی در دانشگاه منچستر پرداخت. جرمی شی یرمر همچنین مدتی مدیر مرکز مطالعات سیاسی لندن بود و عضو ارشد پژوهش ومدیر موسسه مطالعات انسانی بود. وی همچنین دانشیار پژوهشی در دانشگاه جورج میسون می‌باشد. از سال ۱۹۹۲ او در گروه علوم سیاسی و فلسفه در دانشگاه ملی استرالیا و به عنوان دانشیار نظریه سیاسی فعالیت می‌کند. از جمله مهم‌ترین کتاب‌های او «هایک و پس از آن» و «اندیشه سیاسی کارل پوپر» است که این کتاب توسط آقای عزت‌الله فولادوند به فارسی برگردانده شده است.