۱۳۹۲ مهر ۲۴, چهارشنبه

مصر در مسیر یک شکاف عمیق سیاسی


تحولات مصر در پس از 25 ژانویه پرسش‌های فراوانی را در ذهن بی پاسخ گذاشته است. مصر گرچه پس از انقلاب دوره کثرت‌گرایی و تکثرآرائ را تجربه می‌نماید؛ ولی اکنون این پرسش مطرح است که چرا تکثرآرائ شکل گرفته در کوره حوادث مصر سوزانیده می‌شود؛ گرچه پس از انقلاب مصر گروه‌های سیاسی با عقاید و افکار متفاوت از یکدیگر اجازه فعالیت یافتند؛ ولی گروه‌های سیاسی مصری هیچ یک تاکنون نتوانسته‌اند به یک اجماع دست یابند. حال این موضوع مطرح است که چرا دوره گذار در مصر به یک فرسایش میان گروه‌های سیاسی و مطالبات شهروندان تبدیل شده است و آیا در میان این هیاهوی سیاسی خواسته‌های اصلی شهروندان که در 25 ژانویه فریاد زدند در حال غبار گرفتن است.
اکنون جامعه مصر در یک «تکثر با دو بلوک قطبی شده»، گرفتار است و انرژی جامعه بیش از گذشته رو به فرسایش می‌رود. در این قطب‌بندی سیاسی در یک سمت‌وسو اخوان المسلمین و در سوی دیگر ارتش و گروه‌های سیاسی مخالف اخوان هستند.
معذالک اخوان پس ششم اکتبر که مهمترین روز ملی در مصر نیز هست اعتراضات خود را مجدداً آغاز نمود و تلاش نمود شکل و شیوه اعتراض را تغییر دهد؛ از اعتراض در دانشگاه‌ها تا تجمع در خیابان‌های فرعی و غیر اصلی تا خیابان‌های باریک جهت ایجاد ترافیک در سطح شهر تا پس از انحلال صحبت بر سر ایجاد «ارتش آزاد اخوان» هست. لیکن در دیگر سو یعنی بلوک ارتش به ادامه سرکوب خود نیز ادامه داده و هر روز بیش از گذشته سعی در ایجاد محدودیت برای بلوک مقابل دارد. بنابراین گرچه اخوان المسلمین به عنوان اولین گروه سیاسی با آرای نسبی در نخستین انتخابات پس از سقوط مبارک پیروز شد. ولی یک سال بعد با آغاز جنبش تمرد نیز و بهانه حمایت ارتش از این جنبش این پیروزی تلخ گردید.

در هر حال آنچه که به نظر می‌رسد این نکته هست که پس از انقلاب 25 ژانویه انرژی آزاد شده در جامعه مصر توسط گروه‌های سیاسی به تحلیل می رود و احزاب مصری با تجمیع نیروی خود در پشت دو بلوک قدرت ارتش و اخوان‌المسلمین به تنها نکته‌ای که نمی‌اندیشند منافع، مصالح عمومی و ملی است. در واقع این دو بلوک فضای تنفسی تکثرگرایی ایجاد شده را با عدم توافق مسدود نموده و جامعه را به سمت اقتدارگرایی و یک نزاع داخلی سوق می دهند. دو بلوک فوق گرچه هریک در شعارهای خود ادعای توسعه، آزادی و پیشرفت مصر را می نمایند، ولی در پشت این شعار به دنبال منافع حزبی و گروهی خود می‌باشند. بنابراین مصر هر روز بیش دیروز در یک دوره تسلسل بحران گرفتار شده و هر روز که می‌گذرد سپهر عمومی جامعه را خسته و فرسوده می‌نماید. و فضای ذهنی را جامعه به سمت اقتدارگرایی سوق خواهد داد چرا که شهروندان مشاهده می‌نمایند که خواسته‌های آنان مطرح نیست و حتی امنیتی که نیز داشته‌اند بیش از گذشته از میان رفته است و با میان رفتن امنیت اقتصاد و معیشت آنان به مخاطره افتاده است. در خاتمه آنچه اکنون در سپهر سیاسی مصر مشاهده می شود این است که جامعه مصر به سمت یک اقتدارگرایی سوق یافته که با خود یک نزاع داخلی را همراه داشته و دارد. خبر تشکیل ارتش آزاد توسط اخوان‌المسلمین و خبر سرکوب‌های ارتش دارویی نیست که بتواند پیکر بی جان مصر را درمان نماید؛ آنچه که امروز نخبگان سیاسی مصر باید به آن بی‌اندیشند این نکته هست که نزاع‌های فکری، سیاسی و گروهی خود را کنار نهاده و اندیشه خود را معطوف به منافع ملی و مصالح عمومی نمایند. در این صورت هست که پیکر بی‌جان این کشور تاثیر گذار عربی دوباره جانی را در خود خواهد دید.

۱۳۹۲ مهر ۲۲, دوشنبه

جلد چهارم - جنبش‌های اسلامی تونس/ حسین ابراهیم‌نیا

معرفی مجموعه مقالات دایره المعارف جنبش‌های اسلامی  

  
مجموعه مقالات دایره‌المعارف جنبش‌های اسلامی اخیراً توسط انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی به زیور طبع آراسته شد. این گزارش که توسط واحد روابط عمومی پژوهشکده تهیه شده، شامل معرفی کلی مجموعه، گفتگو با دکتر مرتضی بحرانی، دیباچه مجموعه، و فهرست عناوین مقالات و نام نویسندگان است.
 
مجموعه دایره‌المعارف جنبش‌های اسلامی که به اهتمام دکتر محمدرضا حاتمی، رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، و دکتر مرتضی بحرانی، عضو هیأت علمی پژوهشکده، تهیه شده اخیراً توسط انتشارات پژوهشکده منتشر،  و در ایام نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران (اردیبهشت 92) در غرفه پژوهشکده عرضه شد. این مجموعه مشتمل بر 72 مقاله با موضوع جنبش‌های اسلامی، مجموعاً دارای 1828 صفحه در 5 مجلد است و حدود 70 پژوهشگر در نگارش مقالات این مجموعه همکاری کرده‌اند. جلد نخست به مباحث مفهومی و مبانی نظری جنبش‌های اسلامی، و جلد دوم علاوه بر مباحث نظری به آرای برخی از رهبران تاثیرگذار جنبش‌های اسلامی نیز می‌پردازد. انقلاب اسلامی ایران،‌ به عنوان یک جنبش اسلامی موفق و تأثیرگذار، ‌و پیامدهای آن، محور مقالات جلد سوم است. در جلدهای چهارم و پنجم گونه‌های جنبش اسلامی در حوزه‌ها و کشورهای مختلف مورد بررسی قرار گرفته‌اند. لازم به ذکر است که جلد ششم این مجموعه (که بعداً منتشر خواهد شد) به مأخذشناسی جنبش‌های اسلامی اختصاص یافته است.
گستردگی و جامعیت این مجموعه در میان آثار موجود در این زمینه بی‌نظیر است. لذا این اثر می‌تواند برای پژوهشگران و دانشجویان و علاقه‌مندان رشته‌های علوم سیاسی و اجتماعی، و تاریخ معاصر جهان اسلام، مفید باشد.
به منظور آشنایی بیشتر با این اثر، گفتگویی با دکتر مرتضی بحرانی، از گردآورندگان این مجموعه، انجام داده‌ایم که در پی می‌آید. همچنین پس از آن دیباچه مجموعه، و نیز فهرست عناوین مقالات و نام نویسندگان آمده است.
 
توضیحاتی پیرامون مجموعه دایره‌المعارف جنبش‌های اسلامی در گفتگو با دکتر مرتضی بحرانی
تاریخ: 4/3/92
مصاحبه کننده: علی تدین
از خدا جوییم توفیق ادب
منظور از جنبش اسلامی هر نوع جنبشی در سرتاسر جهان است که داعیه اسلام دارد و هویت خود را با آموز‌های کلی اسلام تعریف می‌کند. در این مجموعه تمایز میان جنبش‌های اسلامی و اسلام‌گرایی در نظر گرفته شده است، چرا که اسلام‌گرایی عموماً جریانی سیاسی با هدف کسب قدرت است، اما جنبش اسلامی لزوماً چنین نیست.
البته تلقی‌های دیگری هم از جنبش‌های اسلامی صورت گرفته است. برخی، جنبش‌های اسلامی را بر اساس مفهوم فرد و جامعه اسلامی تعریف می‌کنند، یعنی جنبش‌هایی که غایت‌شان این است که فرد بتواند مسلمان‌وار در جامعه زندگی کند. بدین معنا جنبش اسلامی هدفش کمتر سیاسی و بیشتر اخلاقی است. به عنوان مثال محمد عبده و حسن‌البنای متقدم هدفشان کسب قدرت نبود. برخی نیز جنبش‌های اسلامی را جنبش‌هایی می‌دانند که هدفشان اجرای شریعت اسلامی است، که تحققش ضرورتاً از طریق برپایی حکومت اسلامی نیست. تا حدی می‌توان گفت در ترکیه، مالزی و اندونزی شاهد غلبه چنین دیدگاهی هستیم. اما تعریفی که ما در این اثر مدنظر داشتیم، تعریف بر اساس امر غالب نزد خود این جنبش‌ها، یعنی مقوله مهم هویت است. این تعریف، فراگیرتر از تعاریف دیگر و تا حدودی فرهنگی‌تر است. بدین معنا که در تعریف مفهوم امت اسلامی، جغرافیا بی‌رنگ می‌شود؛ در این صورت می‌توان از جنبش‌های اسلامی در اروپا و آمریکا هم سخن گفت.
البته جنبش‌هایی که با این تعریف اسلامی محسوب می‌شوند، یعنی هویت خود را اسلامی تعریف می‌کنند، وجه مشخصه‌ای دارند که همان تعریف و تمایز خود با «دیگری» است. تقریباً تمامی جنبش‌های اسلامی از غرب غیریت‌سازی می‌کنند، حتی آنها که در اروپا و آمریکا به ظهور رسیده‌اند. اما در تعاریفی که پیش‌تر اشاره شد، این غیریت‌سازی بارز نیست.
موضوع جنبش‌های اسلامی در رشته‌های دانشگاهی، به ویژه رشته علوم سیاسی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی اهمیتی دوچندان یافته است. اما اینکه چرا پژوهشکده به تهیه چنین مجموعه‌ای اقدام کرد برمی‌گردد به اینکه در دانشگاه‌های ایران، واحدهای درسی با عنوان «جنبش‌های اسلامی» و «انقلاب اسلامی ایران» در مقاطع مختلف تدریس می‌شود و با این حال منبعی که به طور همه‌جانبه به جنبش‌های اسلامی در کشورهای مختلف و مسائل جانبی آنها بپردازد در دسترس نیست. به علاوه، با وجود تحولات اخیر جهان عرب و مباحث پیرامون آن، جای خالی چنین اثری بیشتر احساس شد. بنابراین نیاز دانشگاهیان از یک‌سو و مباحث روز از سوی دیگر، تهیه چنین اثر پژوهشی جامعی را ضروری می‌ساخت. ضمن اینکه حتی به زبان عربی و انگلیسی هم اثر جامعی که دربردارنده همه جنبش‌ها و در تمام سطوح باشد موجود نیست. معدود آثاری از جمله کتاب دکمجیان و اسپوزیتو در این زمینه تألیف شده که البته از نظر جامعیت قابل مقایسه با اثر پنج‌جلدی حاضر نیست.
در خصوص پژوهشگرانی که در این مجموعه یاریگر ما بودند، این توضیح لازم است که در ابتدا از افراد شاخص در این زمینه دعوت شد که به تالیف مقاله بپردازند. برخی از این اساتید همکاری کردند و برخی دیگر با توجه به محدودیت‌های زمانی و مالی پروژه تمایلی به همکاری نشان ندادند؛ در نتیجه، در برخی موضوعات از پژوهشگران جوان بهره گرفتیم. البته محدودیت‌های این پروژه باعث شد که به برخی از موضوعات کمتر پرداخته شود و طرح اولیه به طور کامل عملی نشود. با این حال، مجموعه نهایتاً تا حدود زیادی انتظارات اولیه را برآورده کرد، و مقالاتی که از سوی پژوهشگران جوان ارائه شد نیز راضی‌کننده بود. البته همه مقالات پس از ارزیابی توسط اساتید، ویرایش علمی و ادبی شد.
در این مجموعه، از زوایای متفاوتی به جنبش‌های اسلامی پرداخته شده است. تلاش بر این بوده که چشم‌اندازهای مختلف وارد اثر شود. به عنوان مثال موضوع تربیت در جنبش‌های اسلامی، یا اقتصاد سیاسی جنبش‌های اسلامی مقالاتی را به خود اختصاص داده است. معیار اصلی این بوده که تمام مقالات مستقیماً مرتبط با بحث جنبش‌های اسلامی باشد، و تا حد امکان هیچ بحثی در مورد جنبش‌های اسلامی مغفول نماند. بنابراین مباحث مرتبط، از قبیل نسبت جنبش‌های اسلامی با جهانی‌شدن، سکولاریسم، ملی‌گرایی، و اسلام‌هراسی در دو جلد نخست وارد شده است. جلد سوم به طول مشخص به جنبش اسلامی انقلاب ایران و پیامدهای آن اختصاص یافته است. در مجلدات چهارم و پنجم، به هر کشور مدخل جداگانه‌ای اختصاص داده شده و بیشتر شکل دایره‌المعارفی یافته است. از این نظر، این مجموعه چیزی فراتر از «دائره‌المعارف» به معنای رایج آن است.
دیباچه پژوهشکده بر دایره‌المعارف جنبش‌های اسلامی
دین مبین اسلام، از نخستین ساعات ظهور و گسترش خود، مهم‌ترین داعیه‌اش، «ساخت انسان» در پرتو تعالیم وحی بوده است. پیامبر مکرم اسلام و خلفای راشدین و ائمه هداه در لحظه لحظه‌ تلاش‌های عملی و نظری خود، چنین مقصودی را مد نظر داشته و برای تحقق جامعه‌ای انسانی که در آن ارزش‌های الهی ساری و جاری باشد، جان‌فشانی‌ها کردند. می‌توان عاشورا را نماد این دغدغه بنیادین دین اسلام دانست. با سپری شدن روزهای تعالی ایام‌الله مسلمانان و با تسلط قوای غضبیه و شهویه حکام غیرالهی بر سرنوشت مسلمانان، این مسیر خطیر به انحراف رفت. اما در این میان بودند و هستند افراد و مللی که سرشار از تعالیم وحیانی به احیای میراث پیامبر(ص) و پاسداشت آن در زندگی اجتماعی، کمر همت گماشتند. انقلاب اسلامی ایران به عنوان گل سرسبد و الگوی این جنبش‌ها در عصر حاضر است. می‌توان نمونه‌های اخیر این حرکت را در قالب بیداری اسلامی در کشورهای خاورمیانه مشاهده کرد. این تلاش‌ها که در ادبیات جدید به نام جنبش‌های اسلامی شناخته می‌شود، اگرچه از نیت واحد و برای رسیدن به مقصدی واحد به تحقق پیوستند اما طبیعی است که در مسیر اندیشه‌ها و اوهام بشری، برخی آن‌چنان که می‌بایست نتوانستند این مهم را به سرانجام برسانند. به دیگر سخن، جنبش‌های اسلامی نیز دارای طیفی گسترده و بعضاً مخالف است.
از دیگر سو، و در خلال تحولات و رویدادهای یک قرن اخیر، این پدیده مهم و اثرگذار که از آن با عنوان‌های مختلفی چون اسلام‌گرایی، خیزش اسلامی، احیاگری دینی، بیداری اسلامی و اسلام سیاسی نام برده می‌شود، توجه ناظران و محققان علوم اجتماعی را بسیار به خود جلب کرده است. این پدیده اگرچه در مراحل آغازین محدود به خاورمیانه عربی و محصول شرایط پیچیده سیاسی و فرهنگی این منطقه بود، امواج آن به سرعت دیگر مناطق جهان را فرا گرفت و بستر‌ساز دگرگونی‌های گاه بنیادینی شد که انقلاب اسلامی ایران مهمترین نمونه در این زمینه به شمار می‌رود. جدا از متفکران، نویسندگان و فعالانی چون سیدجمال‌الدین اسدآبادی، شیخ‌ محمد عبده، محمد رشیدرضا، حسن‌البنّا، سیدابوالاعلی مودودی، سیدقطب و امام خمینی(ره) که رنگین‌کمان اندیشه اسلام‌گرایی را تشکیل می‌دهند، فعالیت‌ها و دستاوردهای جنبش‌ها، گروه‌ها و احزابی نیز که بر اساس اصل بازگشت به اسلام راستین شکل گرفته‌اند، جلب نظر می‌کند. این امر، ضمن بیان اهمیت، بدان معناست که اسلام‌گرایی از همان آغاز، جریانی یک‌دست نبوده است و، به‌رغم اتفاق و اشتراک در لزوم بازگشت به اسلام، در درون خود دارای تنوع و تکثر است. به دلیل همین تنوع و تکثر است که انواع رویکردها و رفتارها، از سازش تا تکفیر و از مسالمت تا خشونت، در میان اسلام‌گرایان به چشم می‌خورد؛ لذا هم حزب عدالت و توسعه (ترکیه) مصداقی از جریان کلی اسلام‌گرایی دانسته می‌شود و هم تشکیلات تروریستی القاعده. برآمده از چنین وضعیتی است که محققان جریان اسلام‌گرایی را بیش از هر چیزی همچون یک طیف وسیع در نظر می‌گیرند تا بتواند تمامی گرایش‌ها را دربربگیرد.
از سوی دیگر، چنانکه می‌دانیم، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در سه دهه اخیر نقطه عطفی در تاریخ فعالیت‌های اسلام‌گرایانه است. در واقع، وقوع انقلابی که با نام خدا صورت گرفت، نه تنها پیامد سال‌ها و دهه‌ها تلاش مداوم مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی بود، بلکه خود به صورت عاملی برای تقویت روحی و معنوی فعالان و جریان‌هایی درآمد که از ناکامی‌های ایدئولوژی‌های رقیب دلخسته بودند. بی‌دلیل نیست که جهان پس از گسترش اندیشه‌های امام خمینی(ره) و پیام انقلاب اسلامی شاهد رشد حرکت‌هایی است که ابعاد ضداستبدادی و ضداستعماری چنین اتفاقی را می‌ستایند و بازگشت به اسلام را راه حل می‌دانند.
با عنایت به نکاتی که گفته شد، آثار متعددی تاکنون برای بررسی و واکاوی سویه‌های گوناگون پدیده اسلام‌گرایی تألیف شده و مطالعه آنها، به ویژه تحقیقاتی که به مقایسه تجربیات گوناگون می‌پردازند، همواره مورد اقبال بوده است. اتفاقاً جامعه دانشگاهی ایران نیز در سال‌های گذشته به این عرصه تحقیقاتی بیشتر توجه کرده و آثار درخوری را پدید آورده است. با این حال، جای خالی متنی دانشنامه‌ای که به ویژه بتواند پاسخگوی نیازهای علمی دانشجویان علاقمند باشد، همچنان احساس می‌شود. ازاینرو پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی سفارش و تدوین اثر حاضر را با این امید آغاز کرد که گامی هرچند کوچک در این زمینه بردارد.
در این فرصت، ضمن سپاس از تمامی نویسندگان و دست‌اندرکاران کتاب دائرة‌المعارف جنبش‌های اسلامی که همکاری با پژوهشکده را با روی گشاده پذیرفتند، جای امیدواری است که مقالات آن ابعاد جدیدی از موضوعی مهم را روشن کند و در نهایت موجب تقویت فضای علمی کشور شود.
 
دکتر محمدرضا حاتمی
رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
 
 
 
عناوین مقالات و نام نویسندگان دایره‌المعارف جنبش‌های اسلامی
 
جلد نخست
 
مفهوم­شناسی جنبش­های اسلامی معاصر/ محمد کمالی­زاده
نظریه‌های مدرن در تحلیل جنبش‌های اسلامی/ رضا صمیم
گونه­شناسی جریان­های فکری و جنبش­های اسلامگرا/سید احمد موثقی
ظهور و دگرگونی جریان‌های اسلام‌گرا/ سید عبدالامیر نبوی
امکان و ضرورت تعریف جنبش اسلامی از درون/ مهدی منتظری
تحولات اسلام سیاسی رادیکال/رضا نجف­زاد
وجوه اشتراک و افتراق جنبش‌های اسلامی معاصر؛ با توجه به ابعاد داخلی/ سید محمد موسوی
وجوه اشتراک و افتراق جنبش‌های اسلامی معاصر؛ با توجه به نگاه منطقه‌ای و جهانی/ سید محمد موسوی
جنبش‌های اسلامی و ملی‌گرایی/ محمدرضا صیاد
شرق‌شناسی و جنبش‌های اسلامی معاصر/ عبدالله بیچرانلو
اسلام‌گرایی و سکولاریسم؛ تناظر ادله/ مرتضی بحرانی
جنبش‌های اسلامی و مولفه‌های مدرنیته/ سید یاسم گورابی، علی نمازی
جنبش‌های اسلامی و مسئله مشروعیت/ رضا ماحوزی
جنبش‌های اسلامی؛ خود، دیگری وهویت (با تاکید بر وجه بنیادگرایی جنبش‌های اسلامی)/ مقصود رنجبر
اسلام‌گرایی و نقش زنان/ مرتضی بحرانی، سید عبدالامیر نبوی
اقتصاد سیاسی جنبش‌های اسلامی خاورمیانه/ سعید میرترابی
رویاروئی غرب با اسلام و طرح تهدید امنیتی جدید پس از 11 سپتامبر 2001/ بهاره سازمند
کالبدشکافی نظری اسلام‌هراسی/ اصغر افتخاری
آینده جنبش‌های اسلامی/ مرتضی بحرانی
 
جلد دوم
 
واکاوی دو مفهوم «قیام» و «شهادت» به مثابه مسئولیت راهبردی و جهانی امت اسلامی در زمان حاضر / ابوالفضل خوش‌منش
نمونه‌های تاریخی جنش‌های اسلامی / مریم گراوندی
تصوف به مثابه یک جنبش اجتماعی- اسلامی/ آمنه صدیقیان بیدگلی
اسلام سیاسی: تحلیل زمینه‌گرا/ گیتی پورزکی کلویر
پیدایش و گسترش اسلام سیاسی: تحلیل گفتمانی متن گرا/ منصور انصاری
جنبش‌های اسلامی و سلفی‌گری؛ از باور تا عمل/ رضا اکبری نوری
تکثر ماهوی رهبری جنبش‌های اسلامی/ تورج رحمانی
سیدجمال و محمد عبده/ محمد­علی توانا، مرتضی بحرانی
حسن‌البنا/ سیدعبدالامیر نبوی
مودودی و سید قطب / علی مرشدی زاد، سیدمحسن علوی‌پور
امام خمینی (ره)/ سیدرضا شاکری
سید محمدحسین فضل‌الله/ مرتضی بحرانی
 
جلد سوم
 
انقلاب اسلامی و نظریه‌های انقلاب/ محمد شجاعیان
نقش مرجعیت در انقلاب اسلامی ایران/ اکبر اشرفی
جنبش اسلامی به مثابه تشکیل حکومت/ مرتضی بحرانی
انتظارات تربیتی رهبری جنبش اسلامی ایران در دهه چهل و پنجاه شمسی/ نعمت‌الله موسی‌پور
جنبش‌های اسلامی و مسئله آموزش؛ با نگاهی به انقلاب اسلامی ایران/ حسین ابراهیم آبادی
جنبش‌های اسلامی و انقلاب اسلامی ایران / مرتضی بحرانی
وجوه تشابه و تمایز انقلاب اسلامی ایران با بیداری اسلامی / غلامرضا خواجه سروی
امواج بیداری اسلامی/ محمدرضا حاتمی
امکان‌سنجی الگو‌دهی انقلاب اسلامی ایران به جنبش‌ها/ شهروز ابراهیمی، علی اصغر ستوده
تعالی گفتمان انقلاب اسلامی ایران در بیداری اسلامی/ محمدرضا حاتمی، مصطفی اسماعیلی
دانشگاه تمدن‌ساز و بیداری اسلامی/ محمد رضا حاتمی، فردین مصطفایی، محسن مصطفایی
بیداری اسلامی یا بهار عربی/ سید معین زارع
زمینه‌های شکل‌گیری جنبش پانزده خرداد/ الهام ملک‌زاده
نهضت انقلاب اسلامی ایران/ سیدمحمدعلی حسینی‌زاده
 
جلد چهارم
 
جنبش‌های اسلام در آسیای مرکزی/ الهه کولایی
جنبش‌ها و تشکل‌های اسلامی در اروپا: رویکردی هویتی/ علیاشرف نظری
جنبش­های اسلامی در افغانستان: اسلام­گرایان جهادی/ سیروس فیضی
جنبش‌ها و جریان‌های اسلامگرا در الجزایر/ سید مالک حسینی
جنبش‌ها و سازمان‌های اسلامی در آمریکا/ فؤاد ایزدی،سمیه پاشایی
جنبش‌های اسلامی اندونزی/ سیدمالک حسینی، سید حمید زارع
جنبش‌های اسلامی بحرین/ محمدرضا حاتمی، علی بغیری
جنبش‌های اسلامی پاکستان / سید محسن علوی‌پور، علی نعمت‌پور
جنبش‌های اسلامی ترکیه/ سیده لیلی عظیمی
اسلام‌گرایی در خلیج فارس (قطر، کویت و امارات)/ کامران کرمی
جنبش‌های اسلامی روسیه/ سیده مطهره حسینی
جنبش‌های اسلامی سودان/ هادی زرگری، علی جمشیدی، محمدرضا حاتمی
 
جلد پنجم
 
جنبش‌های اسلامی سوریه/ طالب ابراهیمی
جنبش‌های اسلامی فلسطین/ محمدرضا حاتمی، سیدرازق بهیارمقدم
جنبش‌های اسلامی قفقاز/ الهه کولایی
جنبش‌‌های اسلامی عراق/ زهرا خدایی
جریان‌های اسلامی کردستان عراق/ بهرام نصراللهی‌زاده
اسلام‌گرایی در عربستان سعودی/ محمدرضا حاتمی، کامران کرمی
جریان‌های شیعه در عربستان سعودی/ محمد جمیری
جنبش حزب­الله لبنان/ زاهد غفاری هشجین
جنبش اسلامی لیبی/ مرتضی بحرانی، سیدمالک حسینی
جنبش‌های اسلامی مالزی/ شجاع احمدوند
جنبش‌های‌ اسلامی مراکش/ سید مالک حسینی
جنبش‌های اسلام‌گرا در مصر/ سیدعبدالامیر نبوی
جنبش‌های اسلامی هند/ جبار رحمانی
جنبش‌های اسلامی یمن/ عبدالرحمن راجح




Funding Salafists’ terrorism will backfire on Saudis


On Line: 10 May 2013 16:59
In Print: Saturday 11 May 2013

The shameless desecrations of the graves of two prominent Shia figures in Syria and Jordan were the latest efforts by Salafists and Wahhabis to foment discord in the Muslim world. 
However, these groups are not the main source of the sectarian disputes. It is actually their regional supporters who are always trying to deepen the divisions because they believe such a situation will allow them to maintain their grip on power and safeguard their illegitimate and undemocratic governments. 
The intensification of attacks by Salafists in Syria clearly shows that they are receiving more economic and military support from the governments of Saudi Arabia and Qatar. According to reliable estimates, over 37,000 Salafists, from countries like Somalia, Afghanistan, Sudan, and Pakistan, are now in Syria and are reportedly receiving a monthly wage of between $1500 and $4500 from Riyadh. The main objectives of the plan to provide massive support to the rebels in Syria is to weaken the resistance front and to undermine the growing influence of Shias in the region. In other words, the Saudis are worried about the increasing influence of countries like Iran, and with their massive support for terrorists in Syria, they are engaging in a proxy war with Iran and its regional allies. 
The desecration of Shia sanctities in Syria and Jordan is a clear manifestation of the Saudis’ concern about the rise of the Shias in the region. The perpetrators of these evil acts have even promised to desecrate other Shia holy sites. The next target may be Lebanon, where terrorist cells have reportedly been activated over the past few months. In addition, it is said that the anti-Syria front is planning to start a new wave of operations against Syrian President Bashar al-Assad from the border area between Lebanon and Syria. 
However, Saudi Arabia’s huge investment in training the Salafists and Wahhabis will one day backfire, and the House of Saud will suffer the most at the hands of these extremists. During the Cold War era, the Saudis supported some groups in Pakistan and Afghanistan who were fighting against the Soviet Union. This move later spawned new extremist groups in these countries that are still major threats to the interests of the Saudis and their Western allies in the region. But if the same scenario plays out in Syria, the Saudis will be the main losers.
Hossein Ebrahimnia is a political analyst and an expert on politico-religious ideologies in the Middle East.

۱۳۹۲ مهر ۲۱, یکشنبه

فصلنامه مطالعات خاورمیانه زمستان 1391 شماره 71

بررسي تاثير رو يكار آمدن جريان هاي اسلا مگراي تونس بر موقعيت بنيادگرايي اسلامي
بررسي تاثير رو ي كار آمدن جريان هاي اسلامگراي تونس بر موقعيت بنيادگرايي اسلامي

نویسنده: حسين ابراهيم نيا

چكيده

در آخرين روزهاي سال 2010 ميلادي تحولاتي در خاورميانه رخ داد كه تمامي معادلات اين منطقه را دگرگون ساخت. قدرت گيري گروه هاي خاموش سال هاي ديكتاتوري و اقتدارگرايي در اين كشورها با گفتمان اسلام اعتدال گرا، از اين حكايت دارد كه اسلام گرايان بايد آزمون جديدي را پس بدهند؛ آزموني كه تاكنون در كشور تونس از آن موفق بيرون آمد هاند. اين موفقيت سبب شده است نقش گروه هاي بنيادگراي راديكال در منطقه كاهش و جايگاه آنان متزلزل شود . پرسش اصلي مقاله حاضر آن است كه جريان هاي اسلام گراي اعتدال گرا چگونه توانستند بر موقعيت و جايگاه بنيادگرايي اسلامي تاثير گذاشته و نقش آن را كم رنگ نمايند؟ در پاسخ به نظر مي رسد گسترش فرايندهاي دموكراتيك در منطقه خاورميانه در سال هاي اخير موجب اين اثر گذاري شد؛ فرايندهايي كه در پيوند با فرايند جهاني شدن و شبكه اي شدن جهان نوين امروزي، رشد فناوري هاي ارتباطي و آشكاري سياسي به وقوع پيوسته است، مانع از آن مي شود كه ديگر جريان هاي بدون بازسازي دروني بتوانند گفتمان خود را مطرح نمايد. اين مقاله سعي دارد با استفاده از روش اسنادي و تمركز بر نمونه تونس، پاسخي دقيق به پرسش مذكور دهد و آن را به آزمون بگذارد.

واژگان كليدي: اسلام گرايي اعتدال گرا، خاورميانه، بنيادگرايي اسلامي، بهار عربي، جهاني شدن

۱۳۹۲ مهر ۱۷, چهارشنبه

تونس؛ چالش میان گروه های سیاسی پس از انقلاب یاس؛ موضوع نشست گروه مطالعات مصر و شمال آفریقا

تونس؛ چالش میان گروه های سیاسی پس از انقلاب یاس؛ موضوع نشست گروه مطالعات مصر و شمال آفریقاتونس؛ چالش میان گروه های سیاسی پس از انقلاب یاس؛ موضوع نشست گروه مطالعات مصر و شمال آفریقا
گروه مطالعاتی: مصر و شمال آفریقا
روز یکشنبه 24 شهریورماه 1392، گروه مطالعات مصر و شمال آفریقای پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، نشستی را با عنوان "تونس؛ چالش میان گروه های سیاسی پس از انقلاب یاس" برگزار کرد.
روز یکشنبه 24 شهریورماه 1392، گروه مطالعات مصر و شمال آفریقای پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، نشستی را با عنوان "تونس؛ چالش میان گروه های سیاسی پس از انقلاب یاس" برگزار کرد. در این نشست که با حضور برخی از اعضاء و دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد تشکیل شد، آقای حسین ابراهیم نیا؛ عضو این گروه و دانشجوی دکتری روابط بین الملل به ایراد سخنرانی پرداخت.    
    
وی در ابتدا با نگاهی تاریخی تحولات تونس را بررسی کرد. در این خصوص اظهار داشت تا سال 1573 این جامعه به صورت قبیله ای بوده است. سپس عثمانی آنجا را فتح کرده و از سال  1705 توسط یکی از سرداران ترک به نام "حسین بن علی الترکی" به شکل خودگردان اداره می گردید. این سردار ترک سلسله حسینیان را تشکیل می دهد و بر اقدامات اصلاحی تاکید می کند. تاسیس دستگاه قضائی، راه اندازی سیستم مالیات گیری از جمله اقدامات او بوده است. در ادامه،  تونس سال 1881 بر اساس پیمان باردو تحت کنترل فرانسه قرار می گیرد. و در نهایت در سال 1956 این کشور بر اساس پیمان پاریس استقلال خود را به دست می آورد.
 سپس وی از بورقیبه و بن علی به عنوان دو رئیس جمهور قبل از انقلاب یاس یاد کرد و خاطر نشان کرد که بن علی در 1987 با کودتا به حکومت رسید. آقای ابراهیم نیا از توسعه اقتصادی به عنوان نکته مثبت و از عدم توسعه سیاسی به عنوان نکته منفی در دوران بن علی یاد کرد.
در ادامه وی به بررسی جامعه تونس در دوران بن علی پرداخت. در این مورد به جمعیت ده میلیون نفری و جوان بودن آن، دسترسی 4 ملیون و 200 هزار کاربر به اینترنت، وجود 80 درصدی طبقه متوسط اشاره کرد. همچنین ضمن تاکید بر رشد چهار برابری نیروهای امنیتی، مطرح کرد که در این دوران از هر 85 تونسی، یک نفر عضو نیروهای امنیتی بود چراکه بن علی نگران بروز کودتا برعلیه خودش بود.
سپس این پژوهشگر به گروه های سیاسی در جامعه تونس اشاره کرد. در میان گروه های سیاسی از "اتحادیه اصلی کارگری" (UGTT) به عنوان مهم ترین گروه سخن گفت. وی اهمیت این گروه را به اندازه اخوان در مصر دانست و به دلیل داشتن ویژگی هایی همچون تز فکری میانه رو و قدرتمند بودن، از آن (از لحاظ شکل سازمان دهی) به عنوان اخوان تونس یاد کرد. گروه دیگری که آقای ابراهیم نیا به آن اشاره کرد، اسلام گرایان النهضه بود. وی اظهار داشت، تندروی و طرفداری تجار محلی از جمله ویژگی های این گروه بود اما با سرکوب از سوی بن علی فعالیت آن به صفر رسید. به طور مثال هر چند این گروه در سال 1989 تلاش کرد و در انتخابات پارلمانی 14 درصد رای به دست آورد؛ اما بن علی سرکوب را شدیدتر کرد به نحوی که تا سال 1991 اثری از این گروه در تونس باقی نماند.
آقای ابراهیم نیا مطرح کرد بعد از انقلاب یاس اقداماتی از سوی گروه های اسلامی صورت گرفت که جامعه تونس را به سمت دو قطبی شدن هدایت کرد. وی به بررسی ترکیب بندی گروه ها پس از انقلاب یاس پرداخت. در این خصوص از حضور اسلام گراها به دلیل گسترش آزادی های بعد از انقلاب از جمله حضور راشد الغنوشی و عبدالفتاح مورو سخن گفت. 
در ابتدا از اتحاد مورو و غنوشی و سپس به اختلاف این دو نفر به دلیل افراط در تمایلات اسلامی غنوشی اشاره کرد. 
مورد دیگر گروه های افراطی سلفی هستند که پس از انقلاب قدرت گرفته و در حال حاضر به یکی از مشکلات اساسی تونس تبدیل شده است. این گروه از جانب قطر و عربستان سعودی حمایت می شود و به چهار زیر گروه شامل جبهه اصلاحات سلفی، حزب التحریر، گروه سلفی- جهادی وال فلاور و گروه انصار الشریعه تقسیم می شود. دو گروه اول توانستند در سال 2012 از دولت غنوشی مجوز بگیرند در حالیکه دو گروه آخر مجوزی ندارند. این پژوهشگر هدف غنوشی از دادن مجوز و درگیر کردن دو گروه اول در بازی سیاسی را کاهش خشونت طلبی و توجه به دموکراسی از سوی آن ها دانست. در ادامه وی به اقدامات و اتهامات دو گروه غیر قانونی (انصار الشریعه) از جمله در اختیار داشتن 430 مسجد، بمب گذاری در دو دفتر حزب لیبرال، دو ترور سیاسی، بمب گذاری خودرو نیروهای ارتش تونس و کشته شدن 8 نفر از ارتشیان اشاره کرد. 
وی در خصوص گروه های مقابل اسلام گراها از لیبرال ها، سوسیالیست ها، فرانکوفن ها سخن گفت. بدین ترتیب در کل وی از دو گروه اسلام گراها و سکولارها یاد کرد و اظهار داشت که "اتحادیه اصلی کارگری" سعی کرده است که میان این دو شکاف عمده نقش میانه را بازی نماید. وی توافقات کنونی را حاصل تلاش این اتحادیه برشمرد.
در ادامه به نحوه‌ شکل گیری شکاف میان گروه ها پس از انقلاب یاس توجه کرد. وی اظهار داشت پس از انتخابات پارلمانی، النهضه با 41 درصد آراء وارد مجلس موسسان شد اما به اقداماتی دست زد که موجب ضعف آن گردید. نخست، تمرکز بر از نو ساختن پایه های جامعه تونس به جای توجه به دلایل شکل گیری انقلاب؛ هر چند النهضه اقداماتی مثل افزایش حقوق کارمندان را صورت داد اما مشکلات اقتصادی را حل نکرد. توجه نکردن به نیاز اقتصادی بخش های دیگر، کاهش درآمد توریسم از جمله عواملی بود که موجب اختلاف میان اسلام گرایان شد. دوم، غنوشی با انتخاب دامادش به مقام وزارت خارجه موجب بروز ضعفهایی در دستگاه سیاست خارجی به دلیل بی تجربگی وی شد. سوم، اعطای مجوز به احزاب سلفی موجب مخالفت حزب ندای تونس به عنوان بزرگترین حزب سکولار گردید. چهارم، گنجاندن قوانین جدید در مجلس موسسان با این عنوان که کسانی که قبلا کارگزار بن علی بودند، حق ندارند بعد از انقلاب فعالیت کنند.
سخنران در نهایت دو ترور سیاسی ترور شکری بلعید رئیس حزب جنبش مردمی حزب مخالف غنوشی در 6 فوریه 2013 و  ترور محمد براهمی مخالف و عضو مجلس موسسان در 25 ژوئیه را عاملی بر افزایش تمایل مردم برای سقوط دولت دانست. 
وی همچنین اظهار داشت تحت تاثیر تحولات مصر جنبش تمرد نیز توسط جوانان در تونس شکل گرفت. جوانان تونسی با جمع آوری بیش از 2 ملیون امضا خواستار سقوط دولت غنوشی، مجلس موسسان و برگزاری انتخابات بودند. بر اساس توافق هفته گذشته با میانجیگری اتحادیه مشاغل قرار شد تا ظرف 4 هفته آینده دولت استعفا دهد. این اتحادیه سعی کرد تا مجلس موسسان منحل نشود، یک دولت فراجناحی تشکیل شده و انتخابات در سال آینده برگزار شود.
سخنران در آخر به بررسی شباهت ها و تفاوت های دو جامعه مصر و تونس پرداخت. در خصوص شباهت ها اظهار داشت که قیام در تونس همانند مصر حاصل برانگیختگی جوانان بود. هر دو قیام فاقد رهبری مرکزی بودند و در هر دو مورد، ارتش نقش مهمی را در پیروزی بازی کرد. "اتحادیه اصلی مشاغل" در تونس همچون اخوان مصر به کمک جوانان آمد و در نهایت در هر دو کشور به دلیل اشتباه اسلام گراها شاهد دو انقلاب بودیم. اما در خصوص تفاوت ها به آگاهی تونس از وقایع مصر و عملکرد هشیارانه تر اشاره کرد.  قیام در تونس از پیرامون به مرکز کشیده شد اما در مصر از مرکز به پیرامون رفت.
آقای ابراهیم نیا در نتیجه گیری تاکید کرد که النهضه پس از این هم با چالش های دیگری روبه رو خواهد شد مگر اینکه دولت ائتلافی تشکیل دهد و نظر دیگر گروه های ریشه دار در تونس را جلب نماید.
گزارش: منیر حضوری پژوهشگر مهمان و دبیر گروه مصر و شمال آفریقای پژوهشکده.
جهت ارجاع دانشگاهی:
"تونس؛ چالش میان گروه های سیاسی پس از انقلاب یاس؛ موضوع نشست گروه مطالعات مصر و شمال آفریقا"، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 5 مهرماه 1392.

۱۳۹۲ مهر ۱۳, شنبه

سناریوهایی که در انتظار مصر است

چهارشنبه 30 مرداد 1392 - 08:02:34
مصر، گرفتار فرسایش داخلی و اقتصاد رو به زوال

بین الملل > خاورمیانه - خیابان‌های مصر بیش از پیش انباشته از فساد، قبیله گرایی، دروغ و حزب‌بازی شده است و آنچه مسلم است نهادها و کارکردهایی همچون انتخابات، پارلمان، حاکمیت قانون و... نه از تظاهرات‌های خیابانی حاصل می‌شود و نه از لجاجت‌ها بر سر قدرت.


حسین ابراهیم‌نیا *


حدود دو سال پس از آنکه محمد بوعزیزی جرقه قیام در جهان عرب شد، این منطقه همچنان در آشوب و تلاطم به سر میبرد. در این فرآیند طولانی تحولات بنیادین، اندک نشانه‌ای می‌توان مشاهده نمود که زمینه را روشن سازد که چه کسی، چگونه و بر چه مبنایی دوباره ثبات را در منطقه برقرار خواهد نمود. با در نظر گرفتن این موضوع که ماهیت تحولات از ابتدا تا به امروز انتقالی است، میبایست در برابر وسوسۀ تعیین برندگان و بازندگان مقاومت کرد؛ اما وقایع مصر در سال ۲۰۱۲ بر تصور نخستین مهر باطل زد؛ تصوری که بر این باور بود جنبشهایی که توسط جوانان سازمان یافته بود، می‌تواند ریشه نخبگان قدرت طلب را بخشکاند و بیدرنگ جوانان و اندیشه‌نو آنان را بر مسند قدرت بنشاند.
با این حال در سال ۲۰۱۳ برای بار دیگر شاهد آن بودیم جوانانی(مانند محمود بدر) که مطالبات آنان در این دو سال سپری شده در هیاهوی نخبگان گم شده بود؛ دوباره به میدان بازگشتند تا این بار اخوان‌المسلمین را به چالش بکشند. اخوان‌المسلمین در این مدت با واقعیتی روبرو شد که از آن غافل بود.
بزرگترین اشتباه اخوان‌المسلمین این بود که رأی به اسلام را به حساب خود واریز نمود و در این مدت فراموش کرد که جوانان مسلمان مصری چه مطالباتی داشته و دارند. ناآرامی‌ها و وقایع تأثر‌برانگیز که روز 14 آگوست با حمله ارتش به تجمع‌کنندگان میدان رابعة العدویة و النهضة تکمیل شد، نشان از همین واقعیت دارد که در نهایت طیفی در ارتش و اخوان‌المسلمین غلبه یافت که عدم عقلانیت سیاسی را برگزیده بودند. در واقع گروهی از نخبگان قدرت طلبی که تنها به منافع گروهی خود می اندیشند این بازی را آغاز نمودند که در نهایت منجر به باخت همه گروه‌های سیاسی در مصر شد. لیکن عدم مصالحه اخوان‌المسلمین بر سر قدرتی که به دلیل اشتباهات گذشته از کف داده بود و عدم عقب‌نشینی ارتش از مواضعی که در پیش‌گرفته بود در نهایت سناریوی دور باطل خشونت را برای مصر رقم زد.
آنچه امروز در مصر مشاهده می‌شود نشان از عدم درک روح زمانه توسط نخبگان سیاسی در طیف اخوان و مخالفان اخوان المسلمین دارد. لذا وقایع کنونی، این کشور را بیش از پیش وارد چرخه خشونت و اشتباهات پی‌درپی خواهد نمود؛ و این یعنی وارد شدن به واپساماندگی های بیشتر سیاسی، اقتصادی و فقر بیشتر مردم مصر؛ (فقری که به تنهایی عامل پایدار نااستواری سیاسی است).
اولین دور وارد شدن به چرخه خشونت زمانی بود که محمد المرسی توسط ارتش برکنار شد و سبب تقویت آن طیف از اخوانی‌هایی شد که معتقدند از راه صندوق رأی نمی‌توان به قدرت رسید و باید به مقابله پرداخت. به طوری که عبدالباری ‌عطوان، سردبیر القدس‌العربی، می‌گوید: "کودتای نظامی قطعاً به نفع گروه‌های افراط‌گرا در میان جریان‌های اسلام‌گرا و به خصوص در درون اخوان المسلمین خواهد بود و ادعای القاعده و گروه‌های افراطی دیگر در نفی دموکراسی و " غربی" خواندن آن را تأیید خواهد کرد ".
دومین چرخه خشونت اولین درگیری اخوان المسلمین با ارتش بود که موجب شد با وجود دو بار سفر خانم اشتون و نمایندگانی از کشورهای عربی و همچنین چندین نماینده و سناتور از ایالات‌متحده، گروه‌های سیاسی به توافقی دست نیافته و به پافشاری بر مواضع خود ادامه دهند؛ و در نهایت تلاش‌های بین‌المللی به شکست کشیده شود؛ حتی در آخرین لحظات اعلام میانجی‌گری الازهر توسط اخوان المسلمین نیز رد می شود و راه را برای دور دیگری از خشونت باز می نماید.
سومین چرخه از خشونت روز (14 اگوست 2013) با حمله نیروهای امنیتی به چادر‌های معترضان هوادار اخوان المسلمین در میدان رابعة العدویة و النهضة صورت گرفت. لیکن با وجود چند بار تذکر وزارت کشور مصر، اخوان المسلمین و هواداران آن نسبت به پایان اجتماع خود اقدام نکرده و بر خواسته‌های خود پافشاری نمودند. بنابراین نیروهای امنیتی و با پشتیبانی ارتش در ساعات اولیه صبح چهارشنبه(14 اگوست 2013) با بولدزر جهت جمع آوری چادرها اقدام نمودند که این اقدام به خشونت شدید گرایید و منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از حامیان اخوان‌المسلمین و نیروهای امنیتی شد.
لیکن آثار دور جدید خشونت را می توان در چند سناریو بیان نمود؛
*نخست: اخوان المسلمین دوباره اقدام به تظاهرات خیابانی و برپایی چادرها خواهد نمود و این بار با تمام توان خود را برای تظاهرات خیابانی وسیع آماده خواهد نمود؛ این سناریو برای اخوان یعنی وارد شدن در یک دوره تسلسل که نه تنها نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت، بلکه خشونت‌های مقطعی میان اخوان و ارتش را رقم خواهد زد و مصر را نیز وارد یک دوره فرسایش داخلی(تظاهرات‌های بی‌نتیجه خیابانی)خواهد نمود. وارد شدن به این سناریو برای اخوان‌المسلمین و هم برای مخالفان اخوان یعنی کاهش بیش از پیش مقبولیت و محبوبیت در جامعه مصر که بیشترین عواقب و تبعات منفی این سناریو نصیب اخوان‌المسلمین خواهد شد.
*سناریوی دوم وارد شدن فاز مبارزه مسلحانه با ارتش و مخالفان است. این سناریو نیز برای اخوان‌المسلمین و جامعه مصر بسیار خطرناک است؛ چرا که اقدام ارتش اگرچه کودتا بود ولی تا حدودی بخشی از جامعه مصر آن را پشتیبانی نمود، هرچند ارتش آن را یک پشتیبانی ملی قلمداد می‌نماید.
وارد شدن اخوان‌المسلمین به مبارزه مسلحانه یعنی تبدیل بیش از پیش جامعه مصر به یک دو قطبی که هیچ منافعی برای دو سوی درگیر نخواهد داشت. گرچه این سناریو نیز محتمل است ولیکن باید اشاره نمود که از زمان سقوط حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱، امنیت در مصر به شکل چشمگیری تضعیف شده است. با این حال در مقایسه با لیبی و یمن، تعداد کمی اسلحه گرم در دست افراد غیرنظامی قرار دارد؛ اما با این حال مصر در میان محدوده‌ و جغرافیایی سرشار از اسلحه های غیرمجاز واقع شده است که به عنوان نمونه می‌توان از لیبی نام برد؛ کشوری که با سقوط معمر قذافی- همسایه غربی مصر- درهای پادگان‌هایش بازشده و سیلی از سلاح‌های گرم در این منطقه دست به دست می‌شود. مصر همچنین در خطر نفوذ نیروهای جهادی صحرای بزرگ آفریقا و شبه‌جزیره سینا نیز هست. لذا نخبگان اخوان‌المسلمین این موضوع را در نظر می‌گیرند که در صورت عملی کردن سناریوی دوم و اقدام مسلحانه ممکن است پس از چندی اوضاع از کنترل آن‌ها خارج و با ورود نیروهای جهادی کاملاً در اختیار آن‌ها قرار گیرد. از این رو در اقدام مسلحانه هیچ‌چیز قابل پیش‌بینی نیست.
* سناریوی سوم که خوش‌بینانه‌ترین سناریو نیز هست؛ اخوان با وقایعی که در سومین دور خشونت رخ داده میانجی‌گری گروه‌هایی که تاکنون میانجی بوده‌اند را پذیرفته و از پافشاری مبنی بر بازگشت محمد المرسی دست برداشته و بپذیرد که در یک دولت ائتلافی حضور یابد؛ لیکن شکل گیری این سناریو در صورتی است که آن بخش جوان اخوان‌المسلمین بر آن طیف سنتی غلبه یابد.
برآیند
معذالک تا زمانی که میان ارتش، جبهه نجات ملی، جنبش تمرد، عدلی منصور_دادگاه عالی قانون اساسی و محمد مرسی_اخوان المسلمین توافقی حاصل نشود، مصر نیز در چرخه خشونت باقی خواهد ماند؛ گروه‌های افراطی از همه جناح‌ها اعم از سکولار، چپ، لیبرال، اسلام‌گرا و ... قویتر شده و مشکلات مصر دوچندان از گذشته خواهد شد.
از سویی اقتصاد این کشور بیش از پیش رو به زوال خواهند رفت؛ از زمان خیزش مردمی در سال ۲۰۱۱، رکود کم سابقه‌ای صنعت جهانگردی را فراگرفته، بیکاری اوج گرفته، اعتماد از میان رفته و گرچه ناتوانی آقای مرسی در حل این مشکلات یکی از دلایل عمده کاهش محبوبیت او بود، ولی با اوضاع کنونی مصر هر شخص دیگری هم که جانشین او شود، با این مشکلات بیش از گذشته مواجه خواهد بود.
در واقع این ترکیب یعنی اقتصاد رو به زوال، چشم‌انداز تاریک شغلی و ناامیدی عمیق سیاسی می‌تواند به ایجاد حس یأس خطرناک و زمینی حاصلخیز برای بهره‌برداری کسانی منجر شود که اهدافی شوم در سر می‌پرورانند. امروز خیابان‌های مصر بیش از پیش انباشته از فساد، قبیله گرایی، دروغ و حزب‌بازی شده است و آنچه مسلم است نهادها و کارکردهایی همچون انتخابات، پارلمان، حاکمیت قانون و... نه از تظاهرات‌های خیابانی حاصل می‌شود و نه از لجاجت‌ها بر سر قدرت.

*پژوهشگر مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا

فرسایش داخلی و اقتصاد رو به زوال

کد خبر: 85188تاریخ: 1392/5/28 18:17
مصر، گرفتار فرسایش داخلی و اقتصاد رو به زوال
خشونت اخوان و نظامیان تمامی ندارد
مصر، گرفتار فرسایش داخلی و اقتصاد رو به زوال
امروز خیابان‌های مصر بیش از پیش انباشته از فساد، قبیله گرایی، دروغ و حزب‌بازی شده و آنچه مسلم است نهادهایی همچون انتخابات، پارلمان، حاکمیت قانون و... نه از اردوکشی خیابانی حاصل می‌شود و نه از لجاجت‌ها بر سر قدرت.

تقریبا دو سال پس از آن که محمد بوعزیزی جرقه قیام در جهان عرب شد، این منطقه هم چنان در آشوب و تلاطم به سر می‎برد. در این فرآیند طولانی تحولات بنیادین، اندک نشانه‌ای می‌توان دید که زمینه را روشن سازد که چه کسی، چگونه و بر چه مبنایی دوباره ثبات در منطقه برقرار خواهد نمود. با در نظر گرفتن این موضوع که ماهیت تحولات از ابتدا تا به امروز انتقالی است، باید در برابر وسوسه تعیین برندگان و بازندگان مقاومت کرد؛ اما وقایع مصر در سال ۲۰۱۲ بر این تصور ابتدایی که جنبش‎هایی که توسط جوانان تشکیل شده بود، می‌تواند ریشه نخبگان را بخشکاند و بی‎درنگ بر مسند قدرت خواهند نشست، مهر باطل زد. با این حال در سال ۲۰۱۳ شاهد آن بودیم جوانانی که مطالبات آنان تاکنون در هیاهوی نخبگان گم شده بود، دوباره به میدان بازگشتند تا این بار اخوان‌المسلمین را به چالش بکشند. اخوان‌المسلمین در این مدت با واقعیتی رو‎به‎رو گشت که متوجه آن نبود؛ اما بزرگ‌ترین اشتباه اخوان‌المسلمین این بود که رأی به اسلام را به حساب خود واریز نمود و در این مدت فراموش نمود که جوانان مسلمان مصری چه مطالباتی داشتند. ناآرامی‌ها و وقایع تأثربرانگیز که روز 14 آگوست با حمله نیروهای نظامی به تجمع‌کنندگان میدان رابعة العدویة و النهضة تکمیل شد، نشان از این دارد که در نهایت طیفی در ارتش و اخوان‌المسلمین غلبه یافتند که عدم عقلانیت سیاسی را برگزیده بودند. مصالحه نکردن اخوان‌المسلمین بر سر قدرتی که به دلیل اشتباهات گذشته از کف داده بود و همچنین عقب‌نشینی نکردن ارتش از مواضعی که در پیش‌گرفته بود در نهایت سناریوی خشونت را برای مصر رقم زد. آنچه امروز در مصر مشاهده می‌شود نشان از عدم درک روح زمانه توسط نخبگان سیاسی در دو طیف اخوان و مخالف اخوان دارد. لیکن وقایع رخ داده در مصر این کشور را بیش از پیش وارد چرخه خشونت و اشتباهات پی‌درپی خواهد نمود و این یعنی وارد شدن به واپساماندگی‎های بیشتر سیاسی، اقتصادی و فقر بیشتر مردم مصر.(فقر که خود به خودی خود و به تنهایی عامل پایدار نااستواری سیاسی هست.)
معذالک باید اشاره نمود که اولین دور وارد شدن به چرخه خشونت زمانی بود که محمد مرسی توسط ارتش برکنار شد و تبدیل به عاملی گشت که آن طیف از اخوان‌المسلمین که معتقد است از راه صندوق رأی نمی‌توان به قدرت رسید و باید به مقابله پرداخت، تقویت شدند. به طوری که عبدالباری‌عطوان، سردبیر القدس‌العربی، می‌گوید: «کودتای نظامی قطعاً به نفع گروه‌های افراط‌گرا در جریان‌های اسلام‌گرایی و به خصوص در درون اخوان‎المسلمین، تمام خواهد شد و ادعای القاعده و گروه‌های افراطی دیگر، در نفی دموکراسی  است و "غربی" خواندن آن را تأیید خواهد کرد .»
دومین چرخه خشونت، اولین درگیری اخوان‎المسلمین با ارتش بود که موجب شد با وجود دو بار سفر خانم اشتون و نمایندگانی از کشورهای عربی و همچنین چندین نماینده و سناتور از ایالات‌متحده، گروه‌های سیاسی به توافقی دست نیافته و به پافشاری بر مواضع خود ادامه دهند و در نهایت تلاش‌های بین‌المللی به شکست کشیده شود؛ حتی اعلام میانجی‌گری الازهر نیز توسط اخوان‎المسلمین رد شد.
سومین چرخه از خشونت روز (14 اگوست 2013) با حمله نیروهای امنیتی به چادر‌های معترضان هوادار اخوان در میدان رابعة العدویة و النهضة صورت گرفت. لیکن باید اشاره نمود که چند بار از سوی وزارت کشور مصر اخطار داده شد بود که اخوان‎المسلمین و هواداران آن نسبت به پایان اجتماع خود اقدام نمایند؛ اما در نهایت با پافشاری اخوان‌المسلمین، ارتش و نیروهای امنیتی با بولدوزر جهت جمع آوری چادرها اقدام نمودن که این اقدام به خشونت شدید گراییده شد.
اما آثار سومین چرخه خشونت در آینده مصر را می‎توان در چند سناریو بیان نمود:
نخست، اخوان‎المسلمین دوباره اقدام به تظاهرات خیابانی و برپایی چادرها خواهد نمود و این بار با تمام توان خود را برای تظاهرات خیابانی وسیع آماده می‎کند؛ این سناریو برای اخوان یعنی وارد شدن در یک دوره تسلسل که نه تنها نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت بلکه خشونت‌های مقطعی میان اخوان و ارتش را رقم خواهد زد و مصر نیز وارد یک دوره فرسایش داخلی خواهد شد. وارد شدن به این سناریو محبوبیت اخوان را بیش از پیش در جامعه مصر کاهش خواهد داد.
دوم، وارد شدن فاز مبارزه مسلحانه با ارتش است؛ این سناریو نیز برای اخوان و جامعه مصر بسیار خطرناک است چرا که اقدام ارتش گرچه کودتا بود ولی پشتیبانی ملی را همراه داشت؛ وارد شدن اخوان به مبارزه مسلحانه یعنی تبدیل بیش از پیش جامعه مصر به یک دو قطبی که هیچ منافعی برای دو سوی درگیری نخواهد داشت. گرچه این سناریو نیز محتمل است ولیکن باید اشاره نمود که از زمان سقوط حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱، امنیت در مصر به شکل چشمگیری تضعیف شده است. با این حال در مقایسه با لیبی و یمن، تعداد کمی اسلحه گرم در دست افراد غیرنظامی در مصر قرار دارد؛ ولی بخش اصلی مصر، در میان محدوده‌ای سرشار از اسلحه‎های غیرمجاز واقع شده است. اما باید توجه داشت با سقوط معمر قذافی همسایه غربی مصر، درهای پادگان‌ها بازشده و سیلی از سلاح‌های گرم دست به دست می‌شود. همچنین مصر در خطر نفوذ نیروهای جهادی صحرای بزرگ آفریقا و شبه‌جزیره سینا نیز هست. در واقع باید بیان داشت نخبگان اخوان این موضوع را در نظر می‌گیرند که در صورت عملی کردن سناریوی دوم و اقدام مسلحانه، ممکن است پس از چندی اوضاع از کنترل آن‌ها خارج و با ورود نیروهای جهادی کاملاً در اختیار آن‌ها قرار گیرد. لذا این نکته را در نظر می‌گیرند که در اقدام مسلحانه هیچ‌چیز قابل پیش‌بینی نیست.
اما سومین سناریو که خوش‌بین‌ترین سناریو نیز هست این است که اخوان با وقایعی که در سومین دور خشونت رخ داد میانجی‌گری گروه‌هایی که تاکنون میانجی بوده‌اند را بپذیرد و از پافشاری بازگشت محمد مرسی دست برداشته و نیز بپذیرد که در یک دولت ائتلافی حضور ‌یابد.
بنابراین در خاتمه با توجه به وقایع دو ماه اخیر در مصر و بازیگران اصلی این وقایع و سناریوهای برشمرده تا زمانی که میان ارتش، جبهه نجات ملی، جنبش تمرد، عدلی منصور_دادگاه عالی قانون اساسی و محمد مرسی_اخوان المسلمین توافقی حاصل نشود مصر نیز در چرخه خشونت باقی خواهد ماند؛ گروه‌های افراطی از همه جناح‌ها اعم از سکولار، چپ، لیبرال، اسلام‌گرا و ... قوی تر شده و مشکلات مصر دوچندان از گذشته خواهد گشت؛ لذا اقتصاد این کشور بیش از پیش رو به زوال خواهد رفت؛ چراکه باید اشاره نمود از زمان خیزش مردمی در سال ۲۰۱۱، صنعت جهانگردی را رکود فراگرفته، بیکاری اوج گرفته و اعتماد از میان رفته است؛ گرچه ناتوانی آقای مرسی در حل این مشکلات یکی از دلایل عمده کاهش محبوبیت او بود، ولی با اوضاع کنونی مصر هر شخص دیگری هم که جانشین او شود، با این مشکلات بیش از گذشته مواجه خواهد بود. در واقع این ترکیب یعنی اقتصاد رو به زوال، چشم‌انداز تاریک شغلی و ناامیدی عمیق سیاسی، می‌تواند به ایجاد حس یأس خطرناکی بینجامد و زمینی حاصلخیز برای بهره‌برداری کسانی فراهم نماید که اهدافی شوم در سر می‌پرورانند. بنابراین امروز خیابان‌های مصر بیش از پیش انباشته از فساد، قبیله گرایی، دروغ و حزب‌بازی شده و آنچه مسلم است نهادهایی همچون انتخابات، پارلمان، حاکمیت قانون و... نه از اردوکشی خیابانی حاصل می‌شود و نه از لجاجت‌ها بر سر قدرت.
*پژوهشگر مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا

لینک مطلب: http://www.ghanoononline.ir/News/Item/85188/24/مصر--گرفتار-فرسایش-داخلی-و-اقتصاد-رو-به-زوال.html

۱۳۹۲ مهر ۱۲, جمعه

برکناری محمد المرسی

مصر

کد خبر : 85188 زمان مخابره : 1392/5/28 ساعت 18:17

حسین ابراهیم‌نیا

مصر، گرفتار فرسایش داخلی و اقتصاد رو به زوال

امروز خیابان‌های مصر بیش از پیش انباشته از فساد، قبیله گرایی، دروغ و حزب‌بازی شده و آنچه مسلم است نهادهایی همچون انتخابات، پارلمان، حاکمیت قانون و... نه از اردوکشی خیابانی حاصل می‌شود و نه از لجاجت‌ها بر سر قدرت.
تقریبا دو سال پس از آن که محمد بوعزیزی جرقه قیام در جهان عرب شد، این منطقه هم چنان در آشوب و تلاطم به سر می‎برد. در این فرآیند طولانی تحولات بنیادین، اندک نشانه‌ای می‌توان دید که زمینه را روشن سازد که چه کسی، چگونه و بر چه مبنایی دوباره ثبات در منطقه برقرار خواهد نمود. با در نظر گرفتن این موضوع که ماهیت تحولات از ابتدا تا به امروز انتقالی است، باید در برابر وسوسه تعیین برندگان و بازندگان مقاومت کرد؛ اما وقایع مصر در سال ۲۰۱۲ بر این تصور ابتدایی که جنبش‎هایی که توسط جوانان تشکیل شده بود، می‌تواند ریشه نخبگان را بخشکاند و بی‎درنگ بر مسند قدرت خواهند نشست، مهر باطل زد. با این حال در سال ۲۰۱۳ شاهد آن بودیم جوانانی که مطالبات آنان تاکنون در هیاهوی نخبگان گم شده بود، دوباره به میدان بازگشتند تا این بار اخوان‌المسلمین را به چالش بکشند. اخوان‌المسلمین در این مدت با واقعیتی رو‎به‎رو گشت که متوجه آن نبود؛ اما بزرگ‌ترین اشتباه اخوان‌المسلمین این بود که رأی به اسلام را به حساب خود واریز نمود و در این مدت فراموش نمود که جوانان مسلمان مصری چه مطالباتی داشتند. ناآرامی‌ها و وقایع تأثربرانگیز که روز 14 آگوست با حمله نیروهای نظامی به تجمع‌کنندگان میدان رابعة العدویة و النهضة تکمیل شد، نشان از این دارد که در نهایت طیفی در ارتش و اخوان‌المسلمین غلبه یافتند که عدم عقلانیت سیاسی را برگزیده بودند. مصالحه نکردن اخوان‌المسلمین بر سر قدرتی که به دلیل اشتباهات گذشته از کف داده بود و همچنین عقب‌نشینی نکردن ارتش از مواضعی که در پیش‌گرفته بود در نهایت سناریوی خشونت را برای مصر رقم زد. آنچه امروز در مصر مشاهده می‌شود نشان از عدم درک روح زمانه توسط نخبگان سیاسی در دو طیف اخوان و مخالف اخوان دارد. لیکن وقایع رخ داده در مصر این کشور را بیش از پیش وارد چرخه خشونت و اشتباهات پی‌درپی خواهد نمود و این یعنی وارد شدن به واپساماندگی‎های بیشتر سیاسی، اقتصادی و فقر بیشتر مردم مصر.(فقر که خود به خودی خود و به تنهایی عامل پایدار نااستواری سیاسی هست.)
معذالک باید اشاره نمود که اولین دور وارد شدن به چرخه خشونت زمانی بود که محمد مرسی توسط ارتش برکنار شد و تبدیل به عاملی گشت که آن طیف از اخوان‌المسلمین که معتقد است از راه صندوق رأی نمی‌توان به قدرت رسید و باید به مقابله پرداخت، تقویت شدند. به طوری که عبدالباری‌عطوان، سردبیر القدس‌العربی، می‌گوید: «کودتای نظامی قطعاً به نفع گروه‌های افراط‌گرا در جریان‌های اسلام‌گرایی و به خصوص در درون اخوان‎المسلمین، تمام خواهد شد و ادعای القاعده و گروه‌های افراطی دیگر، در نفی دموکراسی  است و "غربی" خواندن آن را تأیید خواهد کرد .»
دومین چرخه خشونت، اولین درگیری اخوان‎المسلمین با ارتش بود که موجب شد با وجود دو بار سفر خانم اشتون و نمایندگانی از کشورهای عربی و همچنین چندین نماینده و سناتور از ایالات‌متحده، گروه‌های سیاسی به توافقی دست نیافته و به پافشاری بر مواضع خود ادامه دهند و در نهایت تلاش‌های بین‌المللی به شکست کشیده شود؛ حتی اعلام میانجی‌گری الازهر نیز توسط اخوان‎المسلمین رد شد.
سومین چرخه از خشونت روز (14 اگوست 2013) با حمله نیروهای امنیتی به چادر‌های معترضان هوادار اخوان در میدان رابعة العدویة و النهضة صورت گرفت. لیکن باید اشاره نمود که چند بار از سوی وزارت کشور مصر اخطار داده شد بود که اخوان‎المسلمین و هواداران آن نسبت به پایان اجتماع خود اقدام نمایند؛ اما در نهایت با پافشاری اخوان‌المسلمین، ارتش و نیروهای امنیتی با بولدوزر جهت جمع آوری چادرها اقدام نمودن که این اقدام به خشونت شدید گراییده شد.
اما آثار سومین چرخه خشونت در آینده مصر را می‎توان در چند سناریو بیان نمود:
نخست، اخوان‎المسلمین دوباره اقدام به تظاهرات خیابانی و برپایی چادرها خواهد نمود و این بار با تمام توان خود را برای تظاهرات خیابانی وسیع آماده می‎کند؛ این سناریو برای اخوان یعنی وارد شدن در یک دوره تسلسل که نه تنها نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت بلکه خشونت‌های مقطعی میان اخوان و ارتش را رقم خواهد زد و مصر نیز وارد یک دوره فرسایش داخلی خواهد شد. وارد شدن به این سناریو محبوبیت اخوان را بیش از پیش در جامعه مصر کاهش خواهد داد.
دوم، وارد شدن فاز مبارزه مسلحانه با ارتش است؛ این سناریو نیز برای اخوان و جامعه مصر بسیار خطرناک است چرا که اقدام ارتش گرچه کودتا بود ولی پشتیبانی ملی را همراه داشت؛ وارد شدن اخوان به مبارزه مسلحانه یعنی تبدیل بیش از پیش جامعه مصر به یک دو قطبی که هیچ منافعی برای دو سوی درگیری نخواهد داشت. گرچه این سناریو نیز محتمل است ولیکن باید اشاره نمود که از زمان سقوط حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱، امنیت در مصر به شکل چشمگیری تضعیف شده است. با این حال در مقایسه با لیبی و یمن، تعداد کمی اسلحه گرم در دست افراد غیرنظامی در مصر قرار دارد؛ ولی بخش اصلی مصر، در میان محدوده‌ای سرشار از اسلحه‎های غیرمجاز واقع شده است. اما باید توجه داشت با سقوط معمر قذافی همسایه غربی مصر، درهای پادگان‌ها بازشده و سیلی از سلاح‌های گرم دست به دست می‌شود. همچنین مصر در خطر نفوذ نیروهای جهادی صحرای بزرگ آفریقا و شبه‌جزیره سینا نیز هست. در واقع باید بیان داشت نخبگان اخوان این موضوع را در نظر می‌گیرند که در صورت عملی کردن سناریوی دوم و اقدام مسلحانه، ممکن است پس از چندی اوضاع از کنترل آن‌ها خارج و با ورود نیروهای جهادی کاملاً در اختیار آن‌ها قرار گیرد. لذا این نکته را در نظر می‌گیرند که در اقدام مسلحانه هیچ‌چیز قابل پیش‌بینی نیست.
اما سومین سناریو که خوش‌بین‌ترین سناریو نیز هست این است که اخوان با وقایعی که در سومین دور خشونت رخ داد میانجی‌گری گروه‌هایی که تاکنون میانجی بوده‌اند را بپذیرد و از پافشاری بازگشت محمد مرسی دست برداشته و نیز بپذیرد که در یک دولت ائتلافی حضور ‌یابد.
بنابراین در خاتمه با توجه به وقایع دو ماه اخیر در مصر و بازیگران اصلی این وقایع و سناریوهای برشمرده تا زمانی که میان ارتش، جبهه نجات ملی، جنبش تمرد، عدلی منصور_دادگاه عالی قانون اساسی و محمد مرسی_اخوان المسلمین توافقی حاصل نشود مصر نیز در چرخه خشونت باقی خواهد ماند؛ گروه‌های افراطی از همه جناح‌ها اعم از سکولار، چپ، لیبرال، اسلام‌گرا و ... قوی تر شده و مشکلات مصر دوچندان از گذشته خواهد گشت؛ لذا اقتصاد این کشور بیش از پیش رو به زوال خواهد رفت؛ چراکه باید اشاره نمود از زمان خیزش مردمی در سال ۲۰۱۱، صنعت جهانگردی را رکود فراگرفته، بیکاری اوج گرفته و اعتماد از میان رفته است؛ گرچه ناتوانی آقای مرسی در حل این مشکلات یکی از دلایل عمده کاهش محبوبیت او بود، ولی با اوضاع کنونی مصر هر شخص دیگری هم که جانشین او شود، با این مشکلات بیش از گذشته مواجه خواهد بود. در واقع این ترکیب یعنی اقتصاد رو به زوال، چشم‌انداز تاریک شغلی و ناامیدی عمیق سیاسی، می‌تواند به ایجاد حس یأس خطرناکی بینجامد و زمینی حاصلخیز برای بهره‌برداری کسانی فراهم نماید که اهدافی شوم در سر می‌پرورانند. بنابراین امروز خیابان‌های مصر بیش از پیش انباشته از فساد، قبیله گرایی، دروغ و حزب‌بازی شده و آنچه مسلم است نهادهایی همچون انتخابات، پارلمان، حاکمیت قانون و... نه از اردوکشی خیابانی حاصل می‌شود و نه از لجاجت‌ها بر سر قدرت.
*پژوهشگر مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا

بررسي تاثير روي كار آمدن جريان هاي اسلام گراي تونس بر موقعيت بنيادگرايي اسلامي

فصلنامه مطالعات خاورميانه

Middle East Studies Quarterly

ISSN 1560-1986

فصلنامه علوم انساني

سال نوزدهم، شماره 71، زمستان 1391






لینک مقاله : magiran.com/p1172661
عنوان:
بررسي تاثير روي كار آمدن جريان هاي اسلام گراي تونس بر موقعيت بنيادگرايي اسلامي
نويسنده:
حسين ابراهيم نيا، 




















































جنبش تمرد در تونس /حسین ابراهیم نیا


جنبش تمرد در تونس /حسین ابراهیم نیا*
گروه مطالعاتی: مصر و شمال آفریقا
انقلاب یاس تونس دو سال را پشت سر گذاشت و اکنون آرام به سومین سال تولد خود نزدیک می‌شود. اکنون این پرسش مطرح است که آیا این انقلاب نیز به آرمان‌های خود دست یافته؟....
تونس؛ دو سال از پس انقلاب
انقلاب یاس تونس دو سال را پشت سر گذاشت و اکنون آرام به سومین سال تولد خود نزدیک می‌شود. اکنون این پرسش مطرح است که آیا این انقلاب نیز به آرمان‌های خود دست یافته، یا در آستانه سه ساله شدن به سمت تکرار دومینوی دیگری می‌رود؛ گویا تاریخ سرنوشت این دو ملت مصر و تونس را به هم گره ‌زده است؛ جنبش تمرد که از مصر و توسط محمود بدر پایه‌گذاری شد اکنون در تونس نیز اعلام موجودیت نموده است و بر اساس گفتگوی محمد‌بن‌نور با رویترز هماهنگ‌کننده‌ی جنبش تمرد 1600000 امضاء مستقیم جمع‌آوری شده است و همچنین در صفحه ایجادشده بر روی پایگاه‌های‌ اجتماعی اینترنت بیش از یک‌صد هزار امضاء به ثبت رسیده است. این جنبش نیز اعلام نموده که جوانان تونسی خط مشی جوانان مصری را دنبال می‌نمایند؛ زیرا از تعرض به آزادی‌ها و وضعیت ناگوار اقتصادی و اجتماعی رضایت ندارند؛ همچنین اعلام نموده که هدف اصلی‌ آن سرنگون کردن شورای مؤسسان است؛ چراکه این شورا درصدد تدوین قانون‌اساسی است که در نهایت منجر به شکل‌گیری یک تونس غیردموکراتیک می‌شود؛ لذا با توجه به مقاومت جامعه تونس، اسلام‌گرایان النهضه پس از پیروزی در انتخابات با چندین چالش مهم روبرو می‌شوند. 
اسلام‌گرایان تونس و چالش‌های آنان (2013-2011)
اسلام‌گرایان در تونس پس چهار دهه فعالیت با پیروزی انقلاب یاس در14 ژانویه 2011 سرانجام توانستند در نخستين انتخابات پارلماني تونس برای تعیین نامزدهای مجلس ملی مؤسسان که در روز 23 اكتبر 2011 با حضور 90 درصد از رأی‌دهندگان برگزار شد به پیروزی دست یابند؛ و حزب اسلام‌گرای «النهضه» موفق شد از مجموع 217 كرسي مجلس مؤسسان، 89 كرسي یا به عبارتي 41 درصد آرا را به خود اختصاص دهد. بر اساس نتايج اعلام‌شده، حزب «كنگره براي جمهوري» به رياست «منصف‌المرزوقي» با 30 كرسي (14 درصد) و حزب دمکراسی براي كار و آزادي به رياست «مصطفي‌بن‌جعفر» با 21 كرسي (10 درصد) به ترتیب در جايگاه دوم و سوم قرار گرفتند؛ اما پس از اعتراض تشكل موسوم به العريضه‌الشعبيه یا فهرست‌مردمي به رياست الهاشمي‌الحامدي اين تشكل با كسب 26 كرسي (9 درصد) به رتبه سوم صعود كرد و حزب دموكراتيك پيشرو به رياست نجيب‌الشابي با 17كرسي (8 درصد) در رتبه پنجم انتخابات مجلس ملي مؤسسان تونس قرار گرفت.
پیروزی حزب النهضه آزمون سخت و طاقت‌فرسایی را در مقابل اسلام‌گرایان تونس قرارداد چراكه آن‌ها علاوه بر مهندسي فكري جامعه تونس و رقابت با دیگر نیروهای سیاسی در نظر داشتند که اركان جامعه را از نو بسازند. لیکن حزبی که دو دهه پیش شیخ عبدالفتاح‌مورو_راشدالغنوشی تأسیس کردند مسئولیت یافت با تشکیل یک دولت ائتلافی از احزاب پیروز در انتخابات در بازه زمانی یک سال قوانین را برای انتقال دموکراتیک قدرت در تونس وضع کند و به نگارش قانون اساسی و تعیین دولت موقت جدید بپردازد؛ اما النهضه دو اشتباه داشت؛ نخست: این حزب در نظر داشت که ارکان جامعه تونس را از نو و بر اساس ایده‌های خود بسازد؛ دوم: در درون خود نیز در سطح رهبران با اختلاف مواجه بود، دو نفر از رهبران اصلی حزب در ابتدا متحدانی جدی بودند که در گذشته در مقابله با بن‌علی هم‌پیمان بودند. اکنون شیخ‌مورو راه مستقلی را در پیش‌گرفته و خود را برای ائتلاف با دیگر گروه‌ها آماده می‌کند و ادعا می‌کند که میزان اسلام‌گرایی در النهضه بسیار فراتر از تحمل جامعه تونس است که به میانه‌روی در میان کشورهای عرب شهرت دارد. 
لیکن النهضه وارد رقابتی می‌شود که رقبای گذشته احزاب سکولار چپ و لیبرال با پنج دهه فعالیت و ریشه‌های فکری عمیق در سپهر سیاسی حضور دارند؛ همچنین هم‌پیمان گذشته امروز تبدیل به رقیب شده است. همچنین رشد فزاینده احزاب و گروه‌های سلفی پس از انقلاب یاس چالش دیگری است که اسلام‌گرایان النهضه با آن روبرو می‌باشند؛ و تبدیل به یکی از دلایل انتقادات احزاب مخالف تونس خصوصاً سکولارها به النهضه شده است؛ که در برخورد با خشونت‌های سلفی‌های تندرو مسامحه به خرج داده و برخورد جدی صورت نگرفته است. معذالک در دولت النهضه در تونس دو حزب سلفی «جبهه اصلاحات» و «حزب التحریر» از دولت تونس مجوز قانونی دریافت نمودند. دیگر چالش مهم و اساسی النهضه پاسخ به مطالبات جوانانی است که قیام دسامبر 2010 را آغاز نمودند ولی اکنون نیز خواسته‌های آنان نادیده انگاشته شده است. 
بنابراین چالش‌های حزب النهضه تا قبل از ترور شکری بلعید تا سطح درگیری نخبگان باقی مانده بود که به ترتیب زیر می‌توان بیان نمود: نخست، نادیده انگاشتن آستانه تحمل جامعه تونس از سوی النهضه؛ دوم، اختلاف درونی میان اسلام‌گرایان؛ سوم، نادیده گرفتن دیگر احزاب و گروه‌های سیاسی تونس؛ چهارم، نزدیکی به گروه سلفی؛ پنجم، عدم اولویت به خواسته‌ها و مطالباتی جوانانی که انقلاب یاس را شکل داده و در نهایت در انتخابات رأی داده‌اند؛ اما پس از ترور «شکری‌بلعید» و «محمدالبراهمی» چالش سطح خیابان‌های تونس به دیگر چالش‌های النهضه اضافه گشت؛ که امروز می‌توان از جنبش تمرد و اعتراضات خیابانی و تحصن (مخالفان النهضه از اواخر ماه ژوئیه2013 گذشته در میدان «باردو»)  خصوصاً پس از ترور «محمد البراهمی» نمونه نام برد. در واقع پس از ترورهای سیاسی، مطالبات جوانان و آتش تکثر گروه‌هاي خواهان قدرت شعله‌ور شده است؛ و اکنون اسلام‌گرایان تونس به مانند هم حزبی‌های خود در مصر با این اتهام روبرو هستند که اولویت و نیازهای اولیه جامعه را فراموش نموده‌اند و سعی داشته‌اند نخست پایه‌های ایدئولوژیک خود را در جامعه مستحکم نمایند. 
اسلام‌گرایان و جدال گفتمانی با دیگر گروه‌های سیاسی
باید اشاره نمود که در تونس نيز جدال سياسي مبتني بر دو خط گفتمانی عمده قرار گرفته است؛ گفتمان اسلام‌گرا و گفتمان سکولار؛ هر چند که بعد از برگزاری انتخابات ائتلاف میان این دو خط فکری شکل گرفت و پست‌هاي رياست جمهوري، نخست‌وزیری و رياست مجلس ميان آنان تقسيم شد. ولی اختلاف میان این دو خط گفتمانی چند ماه قبل از ترور شکری‌بلعید در 6 فوریه 2013 آغاز شد و با ترور او و پس از آن ترور محمد‌البراهمی در ۲۵ ژوئيه اختلافات بیش از پیش تشدید شد. افزون بر اين النهضه که با چالش‌های گوناگوني مواجه بود و موفق نشده بود برخلاف انتظارات عمومی پاسخگوی تکثر سیاسی و مشکلات اقتصادي_اجتماعي اين کشور باشد. لیکن پس ترور شکری ‌بلعید با وجود اعلام نخست‌وزیر حمادی‌الجبالی مبنی بر تشکيل دولت ملي تکنوکرات زمینه و ظرفیت برای ائتلاف میان گروه‌های سیاسی مخالف دولت ایجاد شد؛ یکی از این ائتلاف‌ها، ائتلاف‌«اتحاد براي تونس» با شرکت سه حزب مخالف دولت بود؛ ائتلاف فوق که با امضاي توافقنامه‌ای از سوي «احمدبن‌ابراهيم رئيس حزب‌المسار»، «الباجي‌قائدالسبسي رئيس حزب‌نداي‌تونس» و «مي‌الجريبي رئيس حزب‌الجمهوري» شکل گرفت و هدف خود را کسب پيروزي در دو انتخابات پيش رو اعلام نمودند؛ وضعيت شکل‌گرفته و شکست مذاکرات تعدیل دولت میان احزاب؛ دولت ائتلافی دولت کنوني را نيز دچار چالش نموده است. همچنین دبیر کل حزب «کنگره برای جمهوریت» که يکي از سه عضو دولت ائتلافي است، تهديد کرد در صورت بی‌توجهی به خواسته‌هاي اين حزب از ائتلاف خارج خواهد شد، ولی دولت ائتلافي با وجود شکنندگي، به کار خود ادامه می دهد. در همين حال، منصف‌المرزوقی رئیس‌جمهوری تونس نيز خواهان شکل‌گیری دولت توافق ملي با انجام مذاکرات با شخصيت‌هاي ملي باهدف خارج شدن از بحران فعلی تونس شده است. منصف المرزوقي طرحي را براي انجام مشاوره و رایزنی با شخصيت‌هاي ملي براي ارائه پيشنهادات‌شان در خصوص حل و فصل بحران در تونس ارائه داد. اين شخصيت‌هاي ملي اعلام کردند که شرايط در تونس مي‌طلبد تا دولت تکنوکرات تشکيل شود. لیکن بعد از این با اعلام حمادي الجبالي، نخست‌وزیر تونس مبني بر تشکيل دولت تکنوکرات براي خروج از بحران کنوني در تونس عرصه سياسي در اين کشور شاهد تنش‌هايي بود. چرا که نمايندگان النهضة مخالفت خود را با اين پيشنهاد که بدون مشورت با آن‌ها ارائه‌شده، اعلام کردند. ولی مخالفت با تشکیل دولت تکنوکرات سبب شد که حزب «کنگره برای جمهوریت» تهدید خود را عملی سازد و سه وزیر این حزب از دولت استعفا دهند؛ افزون بر این، استعفای این سه وزیر در حالی صورت گرفت که وضعیت خیابان‌های تونس آرام نبود و اعتراضات خیابانی در آن کشور در پی ترور شکری بلعید، یکی از رهبران گروه‌های مخالف دولت بار دیگر از سر گرفته شده بود. لذا وضعیت سیال در تونس همچنان ادامه داشت و چالش‌های سیاسی میان نخبگان سیاسی سبب شد که چند ماه پس از اولین ترور سیاسی در تونس جنبشی مشابه کشور مصر شکل بگیرد. این جنبش نیز همانند مصر توسط جوانان تونسی شکل گرفت؛ جوانانی که خواسته‌های آنان در میان نزاع گروه‌های سیاسی نادیده انگاشته شده است. 
جنبش تمرد تونس
معذالک جوانان که مشاهده می‌کردند خواسته‌های آنان نادیده انگاشته شده است به مانند جوانان مصری جنبشی را شکل و ترتیب داده و با جمع‌آوری امضاء از مردم خواستار انحلال مجلس مؤسسان این کشور و کناره‌گیری دولت شده اند؛ این جنبش که در ابتدای امر با 350 هزار امضاء مستقیم و 5000 هزار امضاء در شبکه‌های اجتماعی آغاز به کارکرد؛ پس از دومین ترور سیاسی(محمدالبراهمی_۲۵ ژوئيه) بیشتر مورد توجه قرار گرفت به طوری که اکنون بیش از 1600000 هزار امضاء مستقیم و بیش از یک‌صد هزار امضاء در شبکه‌های اجتماعی اینترنت جمع‌آوری نموده‌اند.(هدف این جنبش جمع‌آوری بیش از 2 میلیون امضا است) اعضای این جنبش در تونس در مصاحبه‌های خبری اعلام نموده‌اند که: «" هدف از آغاز این طرح اصلاح مسیر انقلاب در کشور است."» این جوانان افراد مجلس مؤسسان را به نداشتن رویکرد صحیح سیاسی و تدوین قانون اساسی نامناسب برای کشور متهم کردند و افزودند: «"قانون اساسی تدوین شده در مجلس موسسان بار دیگر دیکتاتوری را به کشور باز خواهد گرداند."» محمدبن‌نور سخنگوی جنبش تمرد تونس بیان می‌دارد که: «"حرکت ما با الگوگیری از جوانان مصری است و هدف پاک سازی انقلاب و اصلاح مسیر حرکت انقلاب است، زیرا انقلاب تونس از جانب عده ای سود جو به سرقت رفته و مصادره شده است."» وی همچنین بیان می‌دارد که: «"‌این جنبش با هدف سلب اعتماد از دولت موقت، مجلس موسسان و قانون اساسی جدید، کار جمع آوری امضا را در استان های مختلف کشور آغاز کرده و به اقدام خود ادامه خواهد داد و در مرحله بعدی از طرح تمرد تجمعات مردمی در میدان‌های مختلف شهر به ویژه مناطق‌ فقیر‌‌‌‌نشین برگزار خواهد شد و سپس این تجمعات به شهرهای بزرگ تر گسترش خواهد یافت."»؛ لیکن دومین ترور سیاسی سبب شد که حدود 60 تن از اعضای مخالف النهضه از مجلس مؤسسان خارج‌شده و همچنین حمایت خود را از این جنبش اعلام نمایند. اين اقدام مصطفي‌بن‌جعفر، رئيس مجلس مؤسسان را وادار به تعليق فعاليت مجلس کرد. همچنین اوضاع بحرانی تونس پس ترور سبب شد که اتحاديه کارگري اصلي تونس (UGTT) به صف مخالفان النهضه واردشده و خواستار اعتصابات و اعتراضات گسترده براي کناره‌گيري دولت اين کشور شود.
نتیجه رویدادهای تونس 
قدرت گیری اسلام‌گرایان النهضه در تونس انحراف و غفلت‌های آنان که در عمل و سپهر سیاسی این کشور انجام دادند و پس از آن حادثه ترور سیاسی شکری‌بلعید و شکل‌گیری جنبش‌ تمرد و ترور محمد‌البراهمی به عنوان جرقه دوباره اعتراضات در این کشور سبب شد؛ وضعیت تونس دو سال پس از انقلاب یاس در سال 2013 به سمت سیال شدن پیش برود به نحوی که دو نیروی سیاسی قوی یکی اسلام‌گراها و دیگری سکولارها به نقطه حساس چالش و جدال با یکدیگر برسند. لیکن باید اشاره نمود که گروه‌های سیاسی در تونس هر یک دو قمر تندرو دارند که حول محور آنان در حال چرخش است؛ قمر تندرو گروه‌های اسلام‌گرای در تونس سلفی‌ها می‌باشند با اندیشه‌های رادیکال غیر منعطف؛ و قمر تندرو سکولارها جریان‌های چپ رادیکال غیر منعطف است. لذا ژله‌ای بودن سپهر سیاسی تونس پس از این به سمتی حرکت می‌کند که تکثر موجود در گروه‌های موافق و مخالف و رقیب سهم بیشتری را خواستار می‌شوند از این روی اکنون با جنبش تمرد از سوی جوانان تونسی این جنبش را با مطالباتی افزون‌تر از گذشته نمی‌توان نادیده انگاشت. واقعیت‌های موجود نشان از آن دارد که رقبای النهضه خواستارند سهم این حزب را کم کرده و به سهم خود بیفزایند. در واقع افزایش تکثرگرایی در تونس  به نوعی سبب شده که هیچ یک از گروه‌ها دست بالا را نداشته و تونس با افزایش بیش از پیش نقش همه گروه‌های سیاسی روبرو گردیده است؛ اما به دو نکته باید اشاره نمود؛ نخست: جریان سیاسی توان باقی ماندن در صحنه سیاسی دارد که خود را با منافع مردم نزدیک نماید و در واقع به جای اهداف حزبی و ایدئولوژیک؛ منافع مردم را در اولویت عمل سیاسی خود قرار دهد ولی در عمل شاهد بودیم در دو سال پس از انقلاب حتی پس از ترور شکری‌بلعید منافع حزبی مورد توجه دو طرف مناقشه قرار گرفته است و همین امر زمینه اصلی را برای شکل‌گیری جنبش تمرد توسط جوانان فراهم آورده است. همچنین به این دلیل که اکنون دولت ائتلافی در تونس بر اوضاع احاطه کامل ندارد منافع اعضای سکولار کابینه و اعضای اسلام‌گرا به شدت از هم فاصله گرفته است بنابراین برای خروج از بحران باید هرچه سریع‌تر مجموعه در حال ستیز باید به بازسازی بپردازند و خود را به منافع مردم نزدیک نمایند؛ دوم: مشکلات اقتصادی_اجتماعی نه تنها کاهش نیافته بلکه پس از انقلاب یاس تشدید نیز شده است چرا که رفع مشکلات اقتصادی که در دولت جدید پس از سقوط بن‌علی وعده داده شده بود، به هیچ نتیجه‌ای نرسیده و در عمل مشکلات بیکاری و مطالبات مردم حل نشده و باقی مانده است. در نتیجه بهانه‌ای شده است تا مردم تونس خصوصاً جوانان (جنبش تمرد) که خواسته‌های آنان نادیده گرفته شده است بتوانند اعتراضات خود را به اطلاع دولت برسانند. همچنین مشکلات اجتماعی که توسط دولت نادیده انگاشته شده سبب نفوذ برخی از جریانات سلفی در میان مردم شده است به شکلی که برخی از گروه‌های سلفی در بعضی از شهرهای تونس اقدام به تشکیل دادگاه‌هایی خارج از قانون برای خود نموده‌اند که بعضاً با استقبال مردم آن منطقه روبرو شده است؛ لذا با توجه به شرایط شکل‌گرفته آینده قدرت سیاسی در تونس در اختیار جریان سیاسی خواهد بود که منافع خود را با منافع مردم یکسان و همسان نماید و شرایط را به سمت آرامش سوق دهد. چرا که ایجاد امنیت لازمه رشد اقتصادی است؛ و با توجه به اینکه منبع اصلی درآمد و حرکت چرخ‌های اقتصادی کشور تونس صنعت گردشگری است، لازم است که امنیت همواره برقرار باشد؛ و در نهایت جریان سیاسی پیروز خواهد شد که در حد توان و ظرفیت سپهر سیاسی تونس عمل نماید؛ بنابراین هر یک از گروه‌های سیاسی در صورتی که بخواهند ایدئولوژی خود را بیش از ظرفیت جامعه تحمیل نمایند محکوم به حذف از سپهر عمومی جامعه تونس خواهند بود؛ و اگر چنین چیزی صورت نگیرد طبیعتاً تونس باز هم با تشدید اختلافات و مشکلات فزاینده روبرو خواهد بود.
*عضو گروه مطالعات مصر و شمال آفریقا
جهت ارجاع دانشگاهی:
"جنبش تمرد در تونس /حسین ابراهیم نیا*"، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 4 شهریورماه 1392.
کلید واژه: مصر و شمال آفریقا,تونس
تاریخ انتشار: 1392/6/4              تعداد بازدید: 140