۱۳۸۷ شهریور ۱۳, چهارشنبه

بررسی چهار بحران در نظریه های روابط بین الملل (Part One)

مقدمه :

در این مقاله وضعیت کنونی رشته روابط بین الملل بررسی می گردد. بدین منظور ابتدا تاریخچه ای هرچند مختصر از توسعه این رشته بیان می گردد. محققان روابط بین الملل برای فهم این رشته معمولا به بررسی مناظراتی که در آن به وقوع پیوسته می پردازند. اولین مناظره عمده در این رشته مناظره میان آرمانگرایان و واقع گرایان می باشد. دومین مناظره اختلاف نظر بر سر روش شناسی بوده و بین سنت گرایان و رفتارگرایان مطرح شده است. مناظره سوم مبحث عمده این رشته درحال حاضر می باشد که مناظره میان_ پارادایمی معروف شده است. هر چند همه محققان رشته روابط بین الملل در وقوع این مناظره اتفاق نظر دارند اما در ماهیت آن اتفاق نظری وجود ندارد.
این مقاله ضمن برسی مختصر ویژگی های عمده این سه مناظره برای مطالعه رشته روابط بین الملل از مفهوم «بحران» استفاده می نماید. در این مقاله کوشش می شود تا تصورات، مفروضات و گفتمان های هر یک از بحران ها تحلیل گردد. منظور از بحران یک وضعیت عینی و مشخصی که بتوان آن را به شکل تجربی لمس نمود نیست بلکه منظور بیان این نکته است که نیاز شدیدی به ارائه فهمی نو از روابط بین الملل وجود دارد. به عبارت دیگر، مقصود مطالعه تبار شناسانه بحران نیست. همچنین منظور بررسی حوادث و موقعیتهای تاریخی که احیاناً به ظهور این نیاز مساعدت کرده اند، نمی باشد. بلکه منظور نشان دادن تصورات مختلفی است که از بحران در رشته روابط بین الملل وجود دارد و منجر به وضعیت کثرت گرایی ( پلورالیسم [1]) نظری شده است.
این مقاله با شرح و ارزیابی انتقادی به چهار دیدگاه یاد شده درباره بحران و ادعاهای علمی آنها می کوشد تا فهم بهتری را از ساختار کنونی نظریه روابط بین الملل ارائه نماید.

فصل 1
مناظره های سه گانه :

بحث کلیدی در فهم چگونگی توسعه رشته روابط بین الملل، بررسی واقعیت ها نیست، بلکه بررسی ایده ها و بینش ها می باشد. هرچند در جهان اطراف ما واقعیت های متعددی چون فقر و ثروت، آزادی و اجبار، صلح و جنگ و غیره وجود دارند، اما این بدین معنا نیست که وجودشان امری ضروری یا دائمی است. این واقعیت ها همه، نتیجه انتخاب هایی هستند که درون نهادهای پیچیده و ناهگون سیاست بین المللی اتخاذ می شوند. تمامی نهادهای بین المللی که به دست انسانها ساخته شده اند ابتدا به شکل ایده ها در ذهن آنان وجود داشته سپس عملی گردیده اند. در نتیجه می توان گفت که نظام بین الملل درحال حاضر جاری مجموعه ای از سازمان ها، عملها، عادت ها، و عقایدی است که طی سالیان طولانی توسعه یافته اند. در واقع، رقابت اصلی میان ایده ها، ارزش ها، منافع و ایدئولوژی ها است. بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که نظام بین الملل متشکل از ایده ها، ارزشها، منافع و ایدئولوژی هایی است که در این رقابت زنده مانده اند. بنابراین برای درک روابط بین الملل باید مجادلات و مناظرات فکری و ایده ای را، بررسی کرد. البته برخی مناظرات قدیمی و برخی جدید نیز می باشد. لازم به ذکر است که مناظراتی که در هشتاد سال گذشته در رشته روابط بین الملل ایجاد گردیده به شکلی منظم مورد بررسی واقع شده اند. که در این مقاله سعی می کنیم اشاراتی به آنها انجام دهیم.

مناظره اول :

پس از جنگهای مذهبی در اروپا، اولین مناظره عمده فکری در روابط بین الملل میان لیبرالها ( آرمان گرایان ) و رئالیستها ( واقع گرایان ) ظهور کرد هر دو گروه به وجود دولت های قدرتمند و مجزا در نظام بین الملل و ضرورت نوعی ارتباط میان آنها معتقد بودند. تفاوت عمده این دو گروه در مورد ماهیت دولتها و ویژگی های روابط میان _ دولتی بود. لیبرالها جوهره دولت را حق حاکمیت ( به معنای ادعای اخلاقی نسبت به تعدادی از حقوق مشروع چون سرزمین، یک نظام حکومتی و غیره ) می دانستند.
براساس این بینش، حق حاکمیت یک دولت تا زمانی قابل شناسایی و مشروع است که به حق حاکمیت دیگر دولت ها احترام بگذارد.
رئالیست ها بر خلاف لیبرالها حق حاکمیت را امری می دانستند که باید از آن دفاع کرد. به عبارت دیگر، به جای احترام متقابل و همکاری میان دولتها، اندیشه هابزی یعنی غیر قابل اجتناب بودن منازعه و اختلاف منافع مورد تاکید بود.
جنگ جهانی اول، ارکان بینش آرمان گرایان ( لیبرال ها ) را بهم ریخته و یا می توان گفت که از بین برد. اولین کسی که به انتقاد از اندیشه آرمان گرایان پرداخت ای اچ کار در کتاب معروفش بیست سال بحران( 1939) بود. انتقاد ای اچ کار از آرمانگرایی ( لیبرالها ) متأثر از واقعیت هایی چون شکست جامعه ملل و فعالیت های امپریالیستی و فاشیستی هیتلر و موسولینی بود. با شروع جنگ جهانی دوم، رئالیسم نظریه مسلط در رشته روابط بین الملل گردید.

مناظره دوم : ( سنت گرایان – رفتارگرایان )

برخلاف مناظره اول درباره روش شناسی (متدولوژی) می باشد و به ایده ها نمی پردازد. با اینکه تا آن زمان یک رشته منظم با نام روابط بین الملل بوجود آمده بود، اما هنوز شیوه پژوهش، شیوه ای سنتی بود. شیوه سنتی در هر دو مرحله لیبرالیسم ( آرمان گرایی) و رئالیسم بر پژوهش روابط بین الملل حاکم بود. همچنان رشته روابط بین الملل پر از مباحث حقوقی، دیپلماسی، تاریخی و روزنامه نگاری بود و شیوه های پژوهش علمای کلاسیک تفاوتی نداشت.
با شروع دهۀ 50، بعضی از نقایص سنت گرایی مورد شناسایی قرارگرفت و مناظره دوم در رشته روابط بین الملل آغاز گردید. رفتارگرایان تلاش می کردند برای جایگزین نمودن شیوه های سنتی پژوهش با شیوه های علمی پژوهش، هدف رفتار گرایی ایجاد یک علم عینی روابط بین الملل است که در نظریات متعدد دیده می شوند. رفتار گرایی تأثیرات بسیار مهمی بر روی رشته روابط بین الملل به جای گذاشت که از مهم ترین آنها برملا نمودن اشتباهات نظریه رئالیسم می باشد. هنگامی که رئالیسم یا نظریه مسلط در روابط بین الملل مورد تردید قرار گرفت، در اوایل دهۀ 70 میلادی وضعیتی در این رشته به وجود آمد که درآن دیگر هیچگونه پارادایم مسلطی وجود نداشت.
هر چند رفته رفته از اهمیت مناظره سنت گرایی و رفتار گرایی کاسته شد اما رشته روابط بین الملل به سوی نوعی التقاط پیش رفت. این بدین معنا است که کثرت گرایی (پلورالیسم)[2] نظری مورد قبول قرارگرفت و دیگر نظریه های مسلط پارادایمی که پژوهش روابط بین المللی در چارچوب آن صورت گیرد، وجود نداشت. به عبارت دیگر چنین پذیرفته شد که رئالیسم دارای رقبای جدی می باشد و این برای عده ای از محققان این رشته بهانه ای گردید تا آغاز مناظره سوم را اعلام کنند.

مناظره سوم ( مناظره جدید )

مناظره جدید که مناظره ای میان پارادایمی است. با شروع دهۀ هشتاد میلادی توافقی ضمنی در رشته روابط بین الملل حاصل گشت که به طور عمده سه پارادایم در این رشته وجود دارد. نام گذاری این پارادایم ها به اشکال گوناگون صورت گرفت. جیمز روزنا آنها را تحت عناوین پارادایم های : دولت _ محور، چند _محور و جهان _ محور نام گذاری نمود. رئالیسم، پلورالیسم و جهان گرایی عناوین دیگری بودند که توسط اغلب محققان رشته روابط بین الملل برای این سه پارادایم برگزیده شدند.
در مناظره میان _ پارادایمی،رشته روابط بین الملل به عنوان عرصه ای در نظر گرفته شده است که درآن دیدگاههای مختلف و پارادایم های گوناگون با اصول مشخص معرفت شناسی، هستی شناسی و ارزشی ( نورماتیو )، همزیستی دارند و همزمان به فعالیت های تولید دانش خود ادامه می دهند.
البته در حال حاضر در مناظره سوم نیز مشکلاتی رخ داده است که به نظر نمی رسد به سادگی قابل حل باشد. به عنوان مثال : اول : بینش فرا اثبات گرایی نمی تواند تفاوتهای موجود میان پارادایم ها را توضیح دهد. دوم : مناظره سوم قادر به توضیح این نکته نیست که این تفاوتها چرا و بر چه اساسی وجود آمده است. سوم : با اینکه مناظره میان _ پارادایمی از کثرت گرایی ( پلورالیسم ) و ارتباط میان مکاتب مختلف اندیشه حمایت به عمل می آورد ولی هیچگونه معیاری برای دیالوگ و مناظره ارائه نمی دهد. چهارم : اینکه بسیاری از سؤالهای اساسی که رشته روابط بین الملل با آنها مواجه است مانند هژمونی، دموکراسی، ذهنیت و غیره به عنوان نگرانی های اساسی این رشته در نظر گرفته نشده اند و فقط در بعضی پارادایم ها مورد توجه می باشند.
در رهیافتی که در این مقاله دنبال می شود از مفهوم « بحران» در مطالعه روابط بین الملل استفاده شده، کوشش می گردد تا تصورات و گفتمانهای این بحران تحلیل شود. منظور از بحران چنانکه مذکور افتاد نیاز به ارائه یک فهم نو و جدید از روابط بین الملل است. به عبارت دیگر، مناظره میان_پارادایمی و کثرت گرایی نظری موجود چنین نیازی را به وضوح نشان می دهد. در این مقاله قصد داریم تا نشان دهیم که تصورات مختلف از بحران در رشته روابط بین الملل عامل عمده به وجود آمدن وضعیت کنونی این رشته یعنی کثرت گرایی نظری است.

1. این عبارت نظریه های را در بر می گیرد که به لزوم کثرت عناصر و عوامل در جامعه و مشروعیت منافع آنها باور دارند. کثرت باوران بر تقدم حقوق بعضی گروه ها و نهادها بر دولت تاکید می کنند و بر آنند که قدرت دولت نباید انحصاری باشد.
2. پلورالیسم ( کثرت گرایی ) این عبارت نظریه هایی را در بر می گیرد که به کثرت عناصر و عوامل در جامعه و مشروعیت منافع آنها باور دارد.
تهیه و تدوین : حسین ابراهیم نیا دانشجوی علوم سیاسی

هیچ نظری موجود نیست: