چهارشنبه 30 مرداد 1392 - 08:02:34
حسین ابراهیمنیا *
حدود دو سال پس از آنکه محمد بوعزیزی جرقه قیام در جهان عرب شد، این منطقه همچنان در آشوب و تلاطم به سر میبرد. در این فرآیند طولانی تحولات بنیادین، اندک نشانهای میتوان مشاهده نمود که زمینه را روشن سازد که چه کسی، چگونه و بر چه مبنایی دوباره ثبات را در منطقه برقرار خواهد نمود. با در نظر گرفتن این موضوع که ماهیت تحولات از ابتدا تا به امروز انتقالی است، میبایست در برابر وسوسۀ تعیین برندگان و بازندگان مقاومت کرد؛ اما وقایع مصر در سال ۲۰۱۲ بر تصور نخستین مهر باطل زد؛ تصوری که بر این باور بود جنبشهایی که توسط جوانان سازمان یافته بود، میتواند ریشه نخبگان قدرت طلب را بخشکاند و بیدرنگ جوانان و اندیشهنو آنان را بر مسند قدرت بنشاند.
با این حال در سال ۲۰۱۳ برای بار دیگر شاهد آن بودیم جوانانی(مانند محمود بدر) که مطالبات آنان در این دو سال سپری شده در هیاهوی نخبگان گم شده بود؛ دوباره به میدان بازگشتند تا این بار اخوانالمسلمین را به چالش بکشند. اخوانالمسلمین در این مدت با واقعیتی روبرو شد که از آن غافل بود.
بزرگترین اشتباه اخوانالمسلمین این بود که رأی به اسلام را به حساب خود واریز نمود و در این مدت فراموش کرد که جوانان مسلمان مصری چه مطالباتی داشته و دارند. ناآرامیها و وقایع تأثربرانگیز که روز 14 آگوست با حمله ارتش به تجمعکنندگان میدان رابعة العدویة و النهضة تکمیل شد، نشان از همین واقعیت دارد که در نهایت طیفی در ارتش و اخوانالمسلمین غلبه یافت که عدم عقلانیت سیاسی را برگزیده بودند. در واقع گروهی از نخبگان قدرت طلبی که تنها به منافع گروهی خود می اندیشند این بازی را آغاز نمودند که در نهایت منجر به باخت همه گروههای سیاسی در مصر شد. لیکن عدم مصالحه اخوانالمسلمین بر سر قدرتی که به دلیل اشتباهات گذشته از کف داده بود و عدم عقبنشینی ارتش از مواضعی که در پیشگرفته بود در نهایت سناریوی دور باطل خشونت را برای مصر رقم زد.
آنچه امروز در مصر مشاهده میشود نشان از عدم درک روح زمانه توسط نخبگان سیاسی در طیف اخوان و مخالفان اخوان المسلمین دارد. لذا وقایع کنونی، این کشور را بیش از پیش وارد چرخه خشونت و اشتباهات پیدرپی خواهد نمود؛ و این یعنی وارد شدن به واپساماندگی های بیشتر سیاسی، اقتصادی و فقر بیشتر مردم مصر؛ (فقری که به تنهایی عامل پایدار نااستواری سیاسی است).
اولین دور وارد شدن به چرخه خشونت زمانی بود که محمد المرسی توسط ارتش برکنار شد و سبب تقویت آن طیف از اخوانیهایی شد که معتقدند از راه صندوق رأی نمیتوان به قدرت رسید و باید به مقابله پرداخت. به طوری که عبدالباری عطوان، سردبیر القدسالعربی، میگوید: "کودتای نظامی قطعاً به نفع گروههای افراطگرا در میان جریانهای اسلامگرا و به خصوص در درون اخوان المسلمین خواهد بود و ادعای القاعده و گروههای افراطی دیگر در نفی دموکراسی و " غربی" خواندن آن را تأیید خواهد کرد ".
دومین چرخه خشونت اولین درگیری اخوان المسلمین با ارتش بود که موجب شد با وجود دو بار سفر خانم اشتون و نمایندگانی از کشورهای عربی و همچنین چندین نماینده و سناتور از ایالاتمتحده، گروههای سیاسی به توافقی دست نیافته و به پافشاری بر مواضع خود ادامه دهند؛ و در نهایت تلاشهای بینالمللی به شکست کشیده شود؛ حتی در آخرین لحظات اعلام میانجیگری الازهر توسط اخوان المسلمین نیز رد می شود و راه را برای دور دیگری از خشونت باز می نماید.
سومین چرخه از خشونت روز (14 اگوست 2013) با حمله نیروهای امنیتی به چادرهای معترضان هوادار اخوان المسلمین در میدان رابعة العدویة و النهضة صورت گرفت. لیکن با وجود چند بار تذکر وزارت کشور مصر، اخوان المسلمین و هواداران آن نسبت به پایان اجتماع خود اقدام نکرده و بر خواستههای خود پافشاری نمودند. بنابراین نیروهای امنیتی و با پشتیبانی ارتش در ساعات اولیه صبح چهارشنبه(14 اگوست 2013) با بولدزر جهت جمع آوری چادرها اقدام نمودند که این اقدام به خشونت شدید گرایید و منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از حامیان اخوانالمسلمین و نیروهای امنیتی شد.
لیکن آثار دور جدید خشونت را می توان در چند سناریو بیان نمود؛
*نخست: اخوان المسلمین دوباره اقدام به تظاهرات خیابانی و برپایی چادرها خواهد نمود و این بار با تمام توان خود را برای تظاهرات خیابانی وسیع آماده خواهد نمود؛ این سناریو برای اخوان یعنی وارد شدن در یک دوره تسلسل که نه تنها نتیجهای در بر نخواهد داشت، بلکه خشونتهای مقطعی میان اخوان و ارتش را رقم خواهد زد و مصر را نیز وارد یک دوره فرسایش داخلی(تظاهراتهای بینتیجه خیابانی)خواهد نمود. وارد شدن به این سناریو برای اخوانالمسلمین و هم برای مخالفان اخوان یعنی کاهش بیش از پیش مقبولیت و محبوبیت در جامعه مصر که بیشترین عواقب و تبعات منفی این سناریو نصیب اخوانالمسلمین خواهد شد.
*سناریوی دوم وارد شدن فاز مبارزه مسلحانه با ارتش و مخالفان است. این سناریو نیز برای اخوانالمسلمین و جامعه مصر بسیار خطرناک است؛ چرا که اقدام ارتش اگرچه کودتا بود ولی تا حدودی بخشی از جامعه مصر آن را پشتیبانی نمود، هرچند ارتش آن را یک پشتیبانی ملی قلمداد مینماید.
وارد شدن اخوانالمسلمین به مبارزه مسلحانه یعنی تبدیل بیش از پیش جامعه مصر به یک دو قطبی که هیچ منافعی برای دو سوی درگیر نخواهد داشت. گرچه این سناریو نیز محتمل است ولیکن باید اشاره نمود که از زمان سقوط حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱، امنیت در مصر به شکل چشمگیری تضعیف شده است. با این حال در مقایسه با لیبی و یمن، تعداد کمی اسلحه گرم در دست افراد غیرنظامی قرار دارد؛ اما با این حال مصر در میان محدوده و جغرافیایی سرشار از اسلحه های غیرمجاز واقع شده است که به عنوان نمونه میتوان از لیبی نام برد؛ کشوری که با سقوط معمر قذافی- همسایه غربی مصر- درهای پادگانهایش بازشده و سیلی از سلاحهای گرم در این منطقه دست به دست میشود. مصر همچنین در خطر نفوذ نیروهای جهادی صحرای بزرگ آفریقا و شبهجزیره سینا نیز هست. لذا نخبگان اخوانالمسلمین این موضوع را در نظر میگیرند که در صورت عملی کردن سناریوی دوم و اقدام مسلحانه ممکن است پس از چندی اوضاع از کنترل آنها خارج و با ورود نیروهای جهادی کاملاً در اختیار آنها قرار گیرد. از این رو در اقدام مسلحانه هیچچیز قابل پیشبینی نیست.
* سناریوی سوم که خوشبینانهترین سناریو نیز هست؛ اخوان با وقایعی که در سومین دور خشونت رخ داده میانجیگری گروههایی که تاکنون میانجی بودهاند را پذیرفته و از پافشاری مبنی بر بازگشت محمد المرسی دست برداشته و بپذیرد که در یک دولت ائتلافی حضور یابد؛ لیکن شکل گیری این سناریو در صورتی است که آن بخش جوان اخوانالمسلمین بر آن طیف سنتی غلبه یابد.
برآیند
معذالک تا زمانی که میان ارتش، جبهه نجات ملی، جنبش تمرد، عدلی منصور_دادگاه عالی قانون اساسی و محمد مرسی_اخوان المسلمین توافقی حاصل نشود، مصر نیز در چرخه خشونت باقی خواهد ماند؛ گروههای افراطی از همه جناحها اعم از سکولار، چپ، لیبرال، اسلامگرا و ... قویتر شده و مشکلات مصر دوچندان از گذشته خواهد شد.
از سویی اقتصاد این کشور بیش از پیش رو به زوال خواهند رفت؛ از زمان خیزش مردمی در سال ۲۰۱۱، رکود کم سابقهای صنعت جهانگردی را فراگرفته، بیکاری اوج گرفته، اعتماد از میان رفته و گرچه ناتوانی آقای مرسی در حل این مشکلات یکی از دلایل عمده کاهش محبوبیت او بود، ولی با اوضاع کنونی مصر هر شخص دیگری هم که جانشین او شود، با این مشکلات بیش از گذشته مواجه خواهد بود.
در واقع این ترکیب یعنی اقتصاد رو به زوال، چشمانداز تاریک شغلی و ناامیدی عمیق سیاسی میتواند به ایجاد حس یأس خطرناک و زمینی حاصلخیز برای بهرهبرداری کسانی منجر شود که اهدافی شوم در سر میپرورانند. امروز خیابانهای مصر بیش از پیش انباشته از فساد، قبیله گرایی، دروغ و حزببازی شده است و آنچه مسلم است نهادها و کارکردهایی همچون انتخابات، پارلمان، حاکمیت قانون و... نه از تظاهراتهای خیابانی حاصل میشود و نه از لجاجتها بر سر قدرت.
بین الملل > خاورمیانه - خیابانهای
مصر بیش از پیش انباشته از فساد، قبیله گرایی، دروغ و حزببازی شده است و
آنچه مسلم است نهادها و کارکردهایی همچون انتخابات، پارلمان، حاکمیت قانون
و... نه از تظاهراتهای خیابانی حاصل میشود و نه از لجاجتها بر سر قدرت.
|
حسین ابراهیمنیا *
حدود دو سال پس از آنکه محمد بوعزیزی جرقه قیام در جهان عرب شد، این منطقه همچنان در آشوب و تلاطم به سر میبرد. در این فرآیند طولانی تحولات بنیادین، اندک نشانهای میتوان مشاهده نمود که زمینه را روشن سازد که چه کسی، چگونه و بر چه مبنایی دوباره ثبات را در منطقه برقرار خواهد نمود. با در نظر گرفتن این موضوع که ماهیت تحولات از ابتدا تا به امروز انتقالی است، میبایست در برابر وسوسۀ تعیین برندگان و بازندگان مقاومت کرد؛ اما وقایع مصر در سال ۲۰۱۲ بر تصور نخستین مهر باطل زد؛ تصوری که بر این باور بود جنبشهایی که توسط جوانان سازمان یافته بود، میتواند ریشه نخبگان قدرت طلب را بخشکاند و بیدرنگ جوانان و اندیشهنو آنان را بر مسند قدرت بنشاند.
با این حال در سال ۲۰۱۳ برای بار دیگر شاهد آن بودیم جوانانی(مانند محمود بدر) که مطالبات آنان در این دو سال سپری شده در هیاهوی نخبگان گم شده بود؛ دوباره به میدان بازگشتند تا این بار اخوانالمسلمین را به چالش بکشند. اخوانالمسلمین در این مدت با واقعیتی روبرو شد که از آن غافل بود.
بزرگترین اشتباه اخوانالمسلمین این بود که رأی به اسلام را به حساب خود واریز نمود و در این مدت فراموش کرد که جوانان مسلمان مصری چه مطالباتی داشته و دارند. ناآرامیها و وقایع تأثربرانگیز که روز 14 آگوست با حمله ارتش به تجمعکنندگان میدان رابعة العدویة و النهضة تکمیل شد، نشان از همین واقعیت دارد که در نهایت طیفی در ارتش و اخوانالمسلمین غلبه یافت که عدم عقلانیت سیاسی را برگزیده بودند. در واقع گروهی از نخبگان قدرت طلبی که تنها به منافع گروهی خود می اندیشند این بازی را آغاز نمودند که در نهایت منجر به باخت همه گروههای سیاسی در مصر شد. لیکن عدم مصالحه اخوانالمسلمین بر سر قدرتی که به دلیل اشتباهات گذشته از کف داده بود و عدم عقبنشینی ارتش از مواضعی که در پیشگرفته بود در نهایت سناریوی دور باطل خشونت را برای مصر رقم زد.
آنچه امروز در مصر مشاهده میشود نشان از عدم درک روح زمانه توسط نخبگان سیاسی در طیف اخوان و مخالفان اخوان المسلمین دارد. لذا وقایع کنونی، این کشور را بیش از پیش وارد چرخه خشونت و اشتباهات پیدرپی خواهد نمود؛ و این یعنی وارد شدن به واپساماندگی های بیشتر سیاسی، اقتصادی و فقر بیشتر مردم مصر؛ (فقری که به تنهایی عامل پایدار نااستواری سیاسی است).
اولین دور وارد شدن به چرخه خشونت زمانی بود که محمد المرسی توسط ارتش برکنار شد و سبب تقویت آن طیف از اخوانیهایی شد که معتقدند از راه صندوق رأی نمیتوان به قدرت رسید و باید به مقابله پرداخت. به طوری که عبدالباری عطوان، سردبیر القدسالعربی، میگوید: "کودتای نظامی قطعاً به نفع گروههای افراطگرا در میان جریانهای اسلامگرا و به خصوص در درون اخوان المسلمین خواهد بود و ادعای القاعده و گروههای افراطی دیگر در نفی دموکراسی و " غربی" خواندن آن را تأیید خواهد کرد ".
دومین چرخه خشونت اولین درگیری اخوان المسلمین با ارتش بود که موجب شد با وجود دو بار سفر خانم اشتون و نمایندگانی از کشورهای عربی و همچنین چندین نماینده و سناتور از ایالاتمتحده، گروههای سیاسی به توافقی دست نیافته و به پافشاری بر مواضع خود ادامه دهند؛ و در نهایت تلاشهای بینالمللی به شکست کشیده شود؛ حتی در آخرین لحظات اعلام میانجیگری الازهر توسط اخوان المسلمین نیز رد می شود و راه را برای دور دیگری از خشونت باز می نماید.
سومین چرخه از خشونت روز (14 اگوست 2013) با حمله نیروهای امنیتی به چادرهای معترضان هوادار اخوان المسلمین در میدان رابعة العدویة و النهضة صورت گرفت. لیکن با وجود چند بار تذکر وزارت کشور مصر، اخوان المسلمین و هواداران آن نسبت به پایان اجتماع خود اقدام نکرده و بر خواستههای خود پافشاری نمودند. بنابراین نیروهای امنیتی و با پشتیبانی ارتش در ساعات اولیه صبح چهارشنبه(14 اگوست 2013) با بولدزر جهت جمع آوری چادرها اقدام نمودند که این اقدام به خشونت شدید گرایید و منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از حامیان اخوانالمسلمین و نیروهای امنیتی شد.
لیکن آثار دور جدید خشونت را می توان در چند سناریو بیان نمود؛
*نخست: اخوان المسلمین دوباره اقدام به تظاهرات خیابانی و برپایی چادرها خواهد نمود و این بار با تمام توان خود را برای تظاهرات خیابانی وسیع آماده خواهد نمود؛ این سناریو برای اخوان یعنی وارد شدن در یک دوره تسلسل که نه تنها نتیجهای در بر نخواهد داشت، بلکه خشونتهای مقطعی میان اخوان و ارتش را رقم خواهد زد و مصر را نیز وارد یک دوره فرسایش داخلی(تظاهراتهای بینتیجه خیابانی)خواهد نمود. وارد شدن به این سناریو برای اخوانالمسلمین و هم برای مخالفان اخوان یعنی کاهش بیش از پیش مقبولیت و محبوبیت در جامعه مصر که بیشترین عواقب و تبعات منفی این سناریو نصیب اخوانالمسلمین خواهد شد.
*سناریوی دوم وارد شدن فاز مبارزه مسلحانه با ارتش و مخالفان است. این سناریو نیز برای اخوانالمسلمین و جامعه مصر بسیار خطرناک است؛ چرا که اقدام ارتش اگرچه کودتا بود ولی تا حدودی بخشی از جامعه مصر آن را پشتیبانی نمود، هرچند ارتش آن را یک پشتیبانی ملی قلمداد مینماید.
وارد شدن اخوانالمسلمین به مبارزه مسلحانه یعنی تبدیل بیش از پیش جامعه مصر به یک دو قطبی که هیچ منافعی برای دو سوی درگیر نخواهد داشت. گرچه این سناریو نیز محتمل است ولیکن باید اشاره نمود که از زمان سقوط حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱، امنیت در مصر به شکل چشمگیری تضعیف شده است. با این حال در مقایسه با لیبی و یمن، تعداد کمی اسلحه گرم در دست افراد غیرنظامی قرار دارد؛ اما با این حال مصر در میان محدوده و جغرافیایی سرشار از اسلحه های غیرمجاز واقع شده است که به عنوان نمونه میتوان از لیبی نام برد؛ کشوری که با سقوط معمر قذافی- همسایه غربی مصر- درهای پادگانهایش بازشده و سیلی از سلاحهای گرم در این منطقه دست به دست میشود. مصر همچنین در خطر نفوذ نیروهای جهادی صحرای بزرگ آفریقا و شبهجزیره سینا نیز هست. لذا نخبگان اخوانالمسلمین این موضوع را در نظر میگیرند که در صورت عملی کردن سناریوی دوم و اقدام مسلحانه ممکن است پس از چندی اوضاع از کنترل آنها خارج و با ورود نیروهای جهادی کاملاً در اختیار آنها قرار گیرد. از این رو در اقدام مسلحانه هیچچیز قابل پیشبینی نیست.
* سناریوی سوم که خوشبینانهترین سناریو نیز هست؛ اخوان با وقایعی که در سومین دور خشونت رخ داده میانجیگری گروههایی که تاکنون میانجی بودهاند را پذیرفته و از پافشاری مبنی بر بازگشت محمد المرسی دست برداشته و بپذیرد که در یک دولت ائتلافی حضور یابد؛ لیکن شکل گیری این سناریو در صورتی است که آن بخش جوان اخوانالمسلمین بر آن طیف سنتی غلبه یابد.
برآیند
معذالک تا زمانی که میان ارتش، جبهه نجات ملی، جنبش تمرد، عدلی منصور_دادگاه عالی قانون اساسی و محمد مرسی_اخوان المسلمین توافقی حاصل نشود، مصر نیز در چرخه خشونت باقی خواهد ماند؛ گروههای افراطی از همه جناحها اعم از سکولار، چپ، لیبرال، اسلامگرا و ... قویتر شده و مشکلات مصر دوچندان از گذشته خواهد شد.
از سویی اقتصاد این کشور بیش از پیش رو به زوال خواهند رفت؛ از زمان خیزش مردمی در سال ۲۰۱۱، رکود کم سابقهای صنعت جهانگردی را فراگرفته، بیکاری اوج گرفته، اعتماد از میان رفته و گرچه ناتوانی آقای مرسی در حل این مشکلات یکی از دلایل عمده کاهش محبوبیت او بود، ولی با اوضاع کنونی مصر هر شخص دیگری هم که جانشین او شود، با این مشکلات بیش از گذشته مواجه خواهد بود.
در واقع این ترکیب یعنی اقتصاد رو به زوال، چشمانداز تاریک شغلی و ناامیدی عمیق سیاسی میتواند به ایجاد حس یأس خطرناک و زمینی حاصلخیز برای بهرهبرداری کسانی منجر شود که اهدافی شوم در سر میپرورانند. امروز خیابانهای مصر بیش از پیش انباشته از فساد، قبیله گرایی، دروغ و حزببازی شده است و آنچه مسلم است نهادها و کارکردهایی همچون انتخابات، پارلمان، حاکمیت قانون و... نه از تظاهراتهای خیابانی حاصل میشود و نه از لجاجتها بر سر قدرت.
*پژوهشگر مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر