گفتار نخست     پيشينه، سرشت و خاستگاه جامعه شناسي سياسي   بدون شك ريشه همه شاخه هاي دانش سياسي نوين و از آن جمله جامعه شناسي   سياسي را مي توان در فلسفه سياسي قديم يافت.   حال اگر جامعه شناسي سياسي را اينگونه بیان نماییم كه كوشش فكری در جهت توضيح و تبيين پديده ها و رفتار ها و ساخت های سياسي به وسيله عوامل اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی تعريف كنيم.   در اين صورت شاهد نمونه های بسياری از چنين كوشش در انديشه فلسفی پيشتازان تفكر سياسی يافت مي شود.   به عنوان نمونه مي توان از كوشش افلاطون و ارسطو در تبيين دگرگوني نظام های سياسی و اسباب وقوع   انقلاب ها را   نام برد.   انديشه هاي سياسی در غرب در تفكر انديشمندانی چون ماكياولی و هابز گرايش عملی تر و عينی تر يافت و خصلت های جامعه شناسی آن نيز نيرومند تر شد.   همه اين مسير فكری و انديشه ای طي شده سبب شد كه دانش سياسی هرچه بيشتر به سوی جامعه شناسي سياسی سوق داده شود.   راينهار بنديكس و سيمور مارتين ليپست   (( عنوان جامعه شناسی سياسی تازه تر از محتوای آن است زيرا بسياری از مطالعات كلاسيك در زمينه جامعه شناسی سياسی مانند تتبعات توكويل ، برايس ، ميخلز...